تمام روز را روی کاناپه خوابیده بود

تمام روز را روی #کاناپه خوابیده بود ،
نه با کسی حرفی میزد و نه کسی را تحویل میگرفت ..
انگار جمعه شده بود و باید تمام روز را همانجا میخوابید ..
تار موهایش به هم پیچیده شده بود و از صبح رنگ شانه را ندید بود .. پرده ها کشیده شده بود و خانه تاریک بود ...
اولین دانه اشک که سرازیر شد ، جمعه آغاز شد .. جمعه ایی که اولین روز تنهایی بود ..
دخترها را وابسته کردید ، بی هوا رهایشان نکنید ، جنسشان از گوشت و خون نیست ، راحت میشکنند ..
.
.
دیدگاه ها (۳)

#کوچ تا چند؟‌مگر می شود،از خویش گریخت...

ناگهان#خوابی مرا خواهد ربود،من تهی خواهم شد از فریاد درد ...

دندان روی جگر بگیر ،#بمان ،دوست داشتن از همان جایی شروع میشو...

سالهاست نبودنت،#فصلها را زخاطرم برده است،دلتنگی پاییز غمخوار...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط