کوچیک تر که بودیم بی دلیل میخندیدیم

کوچیک تر که بودیم بی دلیل میخندیدیم
بی بهونه گریه میکردیم،
صبوری حالیمون نبود
بی دلیل شاد بودیم
شاید سنمون 2 رقمی هم نشده بود ها اما معرفتمون بی رقم بود
اما این روزا .. بد شدیم !
درِ کلاس معرفت رو بستیم،
پُلمپش کردیم
برای بخشیدن دنبال دلیل میگردیم !
از بلند خندیدن هراس داریم که نکنه نیمه شب گوش های همسایه رو اذیت کنه
از گریه کردن هم میترسیم که نکنه دشمنمون از دور ما رو ببینه و از ته دل شادی کنه

" ما آدما این روزا
عجیب از بچگیمون ، فاصله گرفتیم!
#زمان_قدیم #فردوس_برین
دیدگاه ها (۵)

یکی از بامزه‌ترین تئوری‌های توطئه که خیلی از احمق‌های آلمان ...

#شعر_طنز از کشف تو ای حضرت رازی همه راضیاین خیل عظیم متقاضی ...

هندوانه ابوجهل آنتی بیوتیک قویجهت دردسیاتیک روغنش را این به ...

این دو، ‎زن هستند؛ همانی که خیلی‌ها هنوز که هنوز است جایگاهی...

رمان{ برادر ناتنی } پارت ۲۴

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط