هنگامی که از رسیدن به تو ناامید شدم
هنگامی که از رسیدن به تو ناامید شدم
خودم را زدم به فراموشی
اما کجای این فراموشی به فراموشی می ماند؟ وقتی هر شب به وقت تنهایی ام سراغی از خاطراتت می گیرم
لب پنجره می ایستم
خیره به نقطه ای نامعلوم
میبینمت که می خندیدی که می رقصیدی که در آغوشم آرام می شدی
فرق زیادی ست جانم
فرق زیادی ست بین کسی که فراموش می کند با کسی که خودش را به فراموشی می زند...!
اگه توهمونجوری که نگاهم میکردی رفتار میکردی من الان تو این اوضاع نبودم ..
#تمام_پنجره_من_خیال_او_شده_بود
#رضا #معالی_آباد #غمِ_چشمایِ_مامانوبابا... #۹۸۱۱۱۸
خودم را زدم به فراموشی
اما کجای این فراموشی به فراموشی می ماند؟ وقتی هر شب به وقت تنهایی ام سراغی از خاطراتت می گیرم
لب پنجره می ایستم
خیره به نقطه ای نامعلوم
میبینمت که می خندیدی که می رقصیدی که در آغوشم آرام می شدی
فرق زیادی ست جانم
فرق زیادی ست بین کسی که فراموش می کند با کسی که خودش را به فراموشی می زند...!
اگه توهمونجوری که نگاهم میکردی رفتار میکردی من الان تو این اوضاع نبودم ..
#تمام_پنجره_من_خیال_او_شده_بود
#رضا #معالی_آباد #غمِ_چشمایِ_مامانوبابا... #۹۸۱۱۱۸
۱۱.۴k
۱۸ بهمن ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.