آفتابِ عالم آرا آفتابی می کند
آفتابِ عالم آرا آفتابی میکند
با #اشعه رنگِ دلها را شهابی میکند
این چه دریائیست اعجازی حسابی میکند
چشم هر بینندهاش را نقره آبی میکند
خود دل است این، دلبر است این، رهنما و #رهبر است
این #رسول حق #محمّد، حضرتِ #پیغمبر است
#کوه_نور و صخرههایش خم شده در سجدهاش
آشنا #غار_حرا با نغمهی هر سجدهاش
بوتههای این بیابان گوئیا در سجدهاش
میکند هم خاک و باد و آب و آذر سجدهاش
کیست این #جبریل دارد می به جامش میدهد
هم #خدا، هم #مکه، هم هستی، سلامش میدهد
نقش پیشانی او تک بیتی از دنیا غزل
رنگ چشمانش زند طعنه به شهد و بر عسل
ابروانش فارغ از هر گونه امثال و مثل
بر لبش طراحیِ حی علی خیر العمل
کینههای مانده در دل با اخوت ختم شد
تا که با دست #محمّد این #نبوّت ختم شد
#عید #مبعث آمد و دیده چراغانی شده
دیو جهل و نا امیدی سخت زندانی شده
عرش بنشسته به فرش و فصل مهمانی شده
روح ما با ذکر #احمد روحِ روحانی شده
لحظهی پرواز آمد بالها را باز کن
شادیِ #بعثت بدین پرپر زدن آغاز کن
#عید_مبعث مبارک
با #اشعه رنگِ دلها را شهابی میکند
این چه دریائیست اعجازی حسابی میکند
چشم هر بینندهاش را نقره آبی میکند
خود دل است این، دلبر است این، رهنما و #رهبر است
این #رسول حق #محمّد، حضرتِ #پیغمبر است
#کوه_نور و صخرههایش خم شده در سجدهاش
آشنا #غار_حرا با نغمهی هر سجدهاش
بوتههای این بیابان گوئیا در سجدهاش
میکند هم خاک و باد و آب و آذر سجدهاش
کیست این #جبریل دارد می به جامش میدهد
هم #خدا، هم #مکه، هم هستی، سلامش میدهد
نقش پیشانی او تک بیتی از دنیا غزل
رنگ چشمانش زند طعنه به شهد و بر عسل
ابروانش فارغ از هر گونه امثال و مثل
بر لبش طراحیِ حی علی خیر العمل
کینههای مانده در دل با اخوت ختم شد
تا که با دست #محمّد این #نبوّت ختم شد
#عید #مبعث آمد و دیده چراغانی شده
دیو جهل و نا امیدی سخت زندانی شده
عرش بنشسته به فرش و فصل مهمانی شده
روح ما با ذکر #احمد روحِ روحانی شده
لحظهی پرواز آمد بالها را باز کن
شادیِ #بعثت بدین پرپر زدن آغاز کن
#عید_مبعث مبارک
۲.۰k
۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.