ترس ت را زمن بگذار و

ترس ت را زمين بگذار و
دستانت را در دستانم!
غرور را كنار بگذار و
شانه هايت را كنارِ شانه هايم!
حيفِ تقويم است،
يك پاييز ديگر را هم ورق بخورد و
هيچ تاريخى را به اسم خودمان ثبت نكرده باشيم!
باور كن
هوايش جان ميدهد براى دلبرى
براى دل بردن از يار
براى نفس كشيدن
براى قرارهاى از پيش تعيين نشده
اين روزها
به ما
به يك،حالِ خوبِ مشترك نياز دارد...
بيا!؛
مثلاً وقتى باد درز پنجره را پيدا كرده و
با منحوس ترين صداى دنيا توى گوشم ميپيچد،زنگ بزن
صداى تو پر كند تنهايى ام را!
فكرش را بكن؛
سالها بعد
و پاييز هايى كه برگ برگ پُر ميشود از دوست داشتنمان...
باور كن حتى پاييز هم پشتش به زمستان گرم است !
همه چيز جور است
برگ هايى كه قرار است صداى قدم هايمان را به رخ كوچه بكشند
نم باران و هواى بلاتكليف
ابرهاى مردد
و توو
و توو
و توو ...
و من كه از دلتنگى پاييز ميترسم!

🍁علی_قاضی_نظام

🍁حدیث_دل
🍁@elhamuu
#جـمیـݪ‌_رائـع_‌روعــہ‌_ابــداع #خاص #جذاب #بینظیر #قشنگ #زیبا #شیک #BEAUTIFUL_NICE #CLIP_VIDEO #FANDOGHI
دیدگاه ها (۳)

مادربزرگ...تو رااز دست داده امبا تمام رازقی های جانمازتبا عط...

چقدر نفس گیر است این روزهاکاش درختان لُخت میان طوفانقدر برگ ...

نازنینا صبح شد آن چشم خود را باز کنخورشید درخشید برایش ناز ک...

تمام"دنیا هـــــم ڪه"بگویند"... تـــــومال "من"نیستے"باز...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط