دازای داشت با نارنجک بازی میکرد
دازای داشت با نارنجک بازی میکرد
چویا:تمههه نکن می ترکه!
دازای:بترکه، بازم دارم (^_^)/~~
چویا:ಠಿ_ಠ
(اصلا روایت داریم، که چویا همون لحظه تشنج کرده،
تا 3 ماه رفته تو کما )
چویا:راست میگن که آدم توی محدودیت ها رشد می کنه!!!
دازای:چطور؟
چویا:امروز نیم ساعت اینترنتم قطع شد...
وای فای موری سان رو هک کردم... ✌️🏻
دازای:( ̄‐ ̄)んー
دازای:یارو به خاطر آشنا بودن ٬یدونه نون بدون صف گرفته، یجوری قیافه میاد انگار که با مافیای بندر کانکت شده .
گم شو، چویا با این همه مافیاییش، وقتی که می ره نون بگیره ، از صد جا استتار میکنه، نشناسنش.
تانیزاکی:
بالاخره رسید روز عروسی دازای و چویا
دازای:وای خدا کدوم لباس رو بپوشم که جذاب تر بشم؟؟؟
موهامو بدم بالا با بریزم تو صورتم؟؟؟
کفشم چرم باشه یا ورنی؟!!!
واییی نکنه لباس یکی دیگه از مال من خوشگل تر باشه!!!!
چویا:به جان خودم، پتروس نباشه
گند می زنم به عروسی
بعد یه گوشه می شینم تا شام!!
دازای:
یه ماموریت مشترک خورد به من و چویا تو ایران
توی اون مدت یه بار رفته بودیم هیئت
چویا مست کرده بود،اون قدر محکم زنجیر میزد
پشت سریم گفت:
داداش مگه از خانواده ی این بنده خدا هم کسی تو کربلا بوده؟؟؟
دازای:
با چویا دعوام شد
بعد اومدم دیدم هی میاد توی اتاقم نفس عمیق میکشه
میره بیرون خالی میکنه
ازش پرسیدم چیکار میکنی؟
گفت میخوام اکسیژنت رو خالی کنم خفه شی بمیری(눈‸눈)
*چویا *
رفتم یه مشروب جدید و گرون خریدم....
ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﮐﺴﯽ ﻧﻔﻬﻤﻪ
ﮐﺮﺩﻡ ﺗﻮ ﺷﯿﺸﻪ ﮔﻼﺏ ، ﮔﺬﺍﺷﺘﻤﺶ ﺗﻮ ﯾﺨﭽﺎﻝ اتاقم
ﺩﯾﺮﻭﺯ ﺭﻓﺘﻢ ﺩﯾﺪﻡ ﻫﻤﺸﻮﻥ ﺧﺎﻟﯿﻦ...
پرسیدم:ﭘﺲ ﮔﻼﺑﻬﺎﯼ ﻣﻦ ﮐﻮ ؟
ﻣوری سان گفت: مهمون خارجی ﺩﺍﺷﺘﻢ،
ﻫﻤﺸﻮ ﺷﺮﺑﺖ ﮐﺮﺩﻡ ﺩﺍﺩﻡ به ﻣﻬﻤﻮﻧﺎ،
خیر ببینی چویا کون، جلسمون ﯾﻪ ﺷﻮﺭ ﻭ حال عجیبی ﺩﺍشت،
آﺧﺮش همه ی محموله های بی ارزشمون رو بالای قیمت خریدن(^_^)
چویا:(╥ω╥`)
چویا:تمهههه تو چرا اینقدر تنبلی!!!
دازای:تک تک جسد هایی که اطراف قله اورست پیدا شدن،
یه روزی یه آدم پر انگیزه و پر تلاش بودن....
پس من به تنبلی ادامه میدم (^_^)/~~
چویا:ಠಿ_ಠ
چویا:(눈‸눈)
چویا:...
دازای:
با چویا دعوام شده بود
موری سان اومد بهم گفت بیخیال برو باهاش آشتی کن
منم بهش گفتم لازم نکرده اصلا تو گور کسی که این رو استخدام کرده!
دکترا گفتن احتمال اینکه دوباره راه برم ۵ درصده:))
#توییت
#طنز
#سگ_های_ولگرد_بانگو
#انیمه
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #پست_جدید
چویا:تمههه نکن می ترکه!
دازای:بترکه، بازم دارم (^_^)/~~
چویا:ಠಿ_ಠ
(اصلا روایت داریم، که چویا همون لحظه تشنج کرده،
تا 3 ماه رفته تو کما )
چویا:راست میگن که آدم توی محدودیت ها رشد می کنه!!!
دازای:چطور؟
چویا:امروز نیم ساعت اینترنتم قطع شد...
وای فای موری سان رو هک کردم... ✌️🏻
دازای:( ̄‐ ̄)んー
دازای:یارو به خاطر آشنا بودن ٬یدونه نون بدون صف گرفته، یجوری قیافه میاد انگار که با مافیای بندر کانکت شده .
گم شو، چویا با این همه مافیاییش، وقتی که می ره نون بگیره ، از صد جا استتار میکنه، نشناسنش.
تانیزاکی:
بالاخره رسید روز عروسی دازای و چویا
دازای:وای خدا کدوم لباس رو بپوشم که جذاب تر بشم؟؟؟
موهامو بدم بالا با بریزم تو صورتم؟؟؟
کفشم چرم باشه یا ورنی؟!!!
واییی نکنه لباس یکی دیگه از مال من خوشگل تر باشه!!!!
چویا:به جان خودم، پتروس نباشه
گند می زنم به عروسی
بعد یه گوشه می شینم تا شام!!
دازای:
یه ماموریت مشترک خورد به من و چویا تو ایران
توی اون مدت یه بار رفته بودیم هیئت
چویا مست کرده بود،اون قدر محکم زنجیر میزد
پشت سریم گفت:
داداش مگه از خانواده ی این بنده خدا هم کسی تو کربلا بوده؟؟؟
دازای:
با چویا دعوام شد
بعد اومدم دیدم هی میاد توی اتاقم نفس عمیق میکشه
میره بیرون خالی میکنه
ازش پرسیدم چیکار میکنی؟
گفت میخوام اکسیژنت رو خالی کنم خفه شی بمیری(눈‸눈)
*چویا *
رفتم یه مشروب جدید و گرون خریدم....
ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﮐﺴﯽ ﻧﻔﻬﻤﻪ
ﮐﺮﺩﻡ ﺗﻮ ﺷﯿﺸﻪ ﮔﻼﺏ ، ﮔﺬﺍﺷﺘﻤﺶ ﺗﻮ ﯾﺨﭽﺎﻝ اتاقم
ﺩﯾﺮﻭﺯ ﺭﻓﺘﻢ ﺩﯾﺪﻡ ﻫﻤﺸﻮﻥ ﺧﺎﻟﯿﻦ...
پرسیدم:ﭘﺲ ﮔﻼﺑﻬﺎﯼ ﻣﻦ ﮐﻮ ؟
ﻣوری سان گفت: مهمون خارجی ﺩﺍﺷﺘﻢ،
ﻫﻤﺸﻮ ﺷﺮﺑﺖ ﮐﺮﺩﻡ ﺩﺍﺩﻡ به ﻣﻬﻤﻮﻧﺎ،
خیر ببینی چویا کون، جلسمون ﯾﻪ ﺷﻮﺭ ﻭ حال عجیبی ﺩﺍشت،
آﺧﺮش همه ی محموله های بی ارزشمون رو بالای قیمت خریدن(^_^)
چویا:(╥ω╥`)
چویا:تمهههه تو چرا اینقدر تنبلی!!!
دازای:تک تک جسد هایی که اطراف قله اورست پیدا شدن،
یه روزی یه آدم پر انگیزه و پر تلاش بودن....
پس من به تنبلی ادامه میدم (^_^)/~~
چویا:ಠಿ_ಠ
چویا:(눈‸눈)
چویا:...
دازای:
با چویا دعوام شده بود
موری سان اومد بهم گفت بیخیال برو باهاش آشتی کن
منم بهش گفتم لازم نکرده اصلا تو گور کسی که این رو استخدام کرده!
دکترا گفتن احتمال اینکه دوباره راه برم ۵ درصده:))
#توییت
#طنز
#سگ_های_ولگرد_بانگو
#انیمه
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #پست_جدید
۱۲.۶k
۰۱ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.