رمان گرگینه ی من
p⁸
ات : پس برا چی روشن میکنه ؟!
کوک : برا اینکه تو هنوز یکمی جریان خون انسان تو بدنت داری ممکنه بعداً سردت بشه
ات : یکمی انسانم؟!
کوک : یکی از علائم های خون آشام هارو نداری
ات : چی؟
کوک : خوندن ذهن
ات : خوندن ذهن ؟! ...میتونم ذهن بقیه رو بخونم ؟! ..تو میتونی؟!
کوک : بلع میتونی...منم میتونم
ات : چطور؟!
کوک : کافیه به چشاش خیره بشی ...من از اونجا فهمیدم شما دوتا به هم علاقه دارید
ات : چی بگم والا(تیکه کلام مادر های ایرانی😐😂)تو رو دیگه نمیشه قول زد
ته : ات؟!
ات : هوم؟!
ته : میرم حاضر شم بریم برات لباس بیاریم
ات : اوک...ته هم میتونه ذهن بقیه رو بخونه؟!
کوک : اوهوم..ته هم مثل ماست فقط خون نمیخوره...شب همه چیز در مورد خون آشام ها و گرگینه هارو بهت میگم
ات : اوک...
کوک : بیا انگشترم دستت کن...آت لطفاً مراقب باش گم نشه ...اگه گم بشه من میمیرم
ات : میمیری؟!
کوک :...
ات : پس برا چی روشن میکنه ؟!
کوک : برا اینکه تو هنوز یکمی جریان خون انسان تو بدنت داری ممکنه بعداً سردت بشه
ات : یکمی انسانم؟!
کوک : یکی از علائم های خون آشام هارو نداری
ات : چی؟
کوک : خوندن ذهن
ات : خوندن ذهن ؟! ...میتونم ذهن بقیه رو بخونم ؟! ..تو میتونی؟!
کوک : بلع میتونی...منم میتونم
ات : چطور؟!
کوک : کافیه به چشاش خیره بشی ...من از اونجا فهمیدم شما دوتا به هم علاقه دارید
ات : چی بگم والا(تیکه کلام مادر های ایرانی😐😂)تو رو دیگه نمیشه قول زد
ته : ات؟!
ات : هوم؟!
ته : میرم حاضر شم بریم برات لباس بیاریم
ات : اوک...ته هم میتونه ذهن بقیه رو بخونه؟!
کوک : اوهوم..ته هم مثل ماست فقط خون نمیخوره...شب همه چیز در مورد خون آشام ها و گرگینه هارو بهت میگم
ات : اوک...
کوک : بیا انگشترم دستت کن...آت لطفاً مراقب باش گم نشه ...اگه گم بشه من میمیرم
ات : میمیری؟!
کوک :...
- ۴.۰k
- ۲۸ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط