بشناس مرا

بشناس مرا
حکایتی غمگینم...

#حسین_منزوی
دیدگاه ها (۱)

ای سایه صبر کن که بر آید به کامآن آرزو،که بر دل امیدوار توست...

آخرین منزل ما کوچه‌ی سرگردانی استدربه‌در، در پی گم کردن مقصد...

دلی که پیشِ تو ره یافت باز پس نرود ... #هوشنگ_ابتهاج

انگار مدتی است که احساس می کنم خاکستری تر از دو سه سال گذشته...

مرا از دور تماشا کن ،من از نزدیک غمگینم،😔

نگارااز وصال خودمراتا کی جدا داری ؟چو شادم می‌توانی داشتغمگی...

حکایتی جالب....عجب صبری خدا دارد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط