[پسر شیطانی ]
[پسر شیطانی ]
پارت سوم☆
از زبان راوی:
هروز تمرینات تانجیرو سخت تر میشد ولی تانجیرو باز هم ادامه میداد و هروز سخت تلاش میکرد تا یک شیطان کش ماهر بشه و نزوکو را به انسان تبدیل کند و اینکه شیطانی که خانواده اش را کشته بود پیدا کند و اون شیطان را بکشد
از زبان تانجیرو:
تمرینات من خیلی سخت بود ولی من به هر حال تلاش میکردم تا عوضوی از اعضای شیطان کش ها بشم و من هروز از کوه بالا و پایین میرفتم ولی بالا پایین رفتن عادی نبود هربار که از کوه بالا یا پایین میرفتم خسته تر میشدم ولی سخت تلاش کردم و بالاخره تونستم تنفس آب را یاد بگیرم و خیلی خیلی خوشحال و شاد بودم و همچنان نزوکو درحالی که من تمرین انجام میدادم خواب بود و من از این خیلی خوشحال بودم که به نزوکو سخت نمی گذره و خوشحالی نزوکو من هم خوشحال میکرد
از زبان نزوکو:
تانجیرو خیلی تلاش میکرد و وقتی که تمریناتش تمام میشد خیلی خیلی خسته بود و من هم به جوء خوابیدن کاری نداشتم و حوصله ام سر رفته بود ولی باز هم لبخند میزدم و وقتی که من لبخند میزدم تانجیرو هم خوشحال میشد
و این خيلي خوب بود من هم فکر کردم اگه تانجیرو با خوشحالی من خوشحال میشه تصمیم گرفتم همیشه لبخند بزنم و تانجیرو را خوشحال کنم
از زبان اوروکی داکی:
نزوکو و تانجیرو خاهر (برادر) خوبی برای هم هستن و این خيلي خوبه که هوای هم رو دارن و بالاخره تانجیرو هم تنفس آب را یاد گرفته و برای من که یک استاد هستم خوشحال کنندس ولی یا اینکه تانجیرو تمرینات سختی داره ولی باز هم تلاش میکنه
خب بچه ها اینم از این پارت امید وارم خوشتون اومده باشه 🤗
از خوب بود😍
اگه بد بود 😩
اگه نظر ها زیاد باشه پارت بعد هم میزارم
و بچه ها اینم بگم این جند روز سرم خیلی شلوغه بخاطر همین شاید این چند روز نتونم پارت های زیادی بزارم
پارت سوم☆
از زبان راوی:
هروز تمرینات تانجیرو سخت تر میشد ولی تانجیرو باز هم ادامه میداد و هروز سخت تلاش میکرد تا یک شیطان کش ماهر بشه و نزوکو را به انسان تبدیل کند و اینکه شیطانی که خانواده اش را کشته بود پیدا کند و اون شیطان را بکشد
از زبان تانجیرو:
تمرینات من خیلی سخت بود ولی من به هر حال تلاش میکردم تا عوضوی از اعضای شیطان کش ها بشم و من هروز از کوه بالا و پایین میرفتم ولی بالا پایین رفتن عادی نبود هربار که از کوه بالا یا پایین میرفتم خسته تر میشدم ولی سخت تلاش کردم و بالاخره تونستم تنفس آب را یاد بگیرم و خیلی خیلی خوشحال و شاد بودم و همچنان نزوکو درحالی که من تمرین انجام میدادم خواب بود و من از این خیلی خوشحال بودم که به نزوکو سخت نمی گذره و خوشحالی نزوکو من هم خوشحال میکرد
از زبان نزوکو:
تانجیرو خیلی تلاش میکرد و وقتی که تمریناتش تمام میشد خیلی خیلی خسته بود و من هم به جوء خوابیدن کاری نداشتم و حوصله ام سر رفته بود ولی باز هم لبخند میزدم و وقتی که من لبخند میزدم تانجیرو هم خوشحال میشد
و این خيلي خوب بود من هم فکر کردم اگه تانجیرو با خوشحالی من خوشحال میشه تصمیم گرفتم همیشه لبخند بزنم و تانجیرو را خوشحال کنم
از زبان اوروکی داکی:
نزوکو و تانجیرو خاهر (برادر) خوبی برای هم هستن و این خيلي خوبه که هوای هم رو دارن و بالاخره تانجیرو هم تنفس آب را یاد گرفته و برای من که یک استاد هستم خوشحال کنندس ولی یا اینکه تانجیرو تمرینات سختی داره ولی باز هم تلاش میکنه
خب بچه ها اینم از این پارت امید وارم خوشتون اومده باشه 🤗
از خوب بود😍
اگه بد بود 😩
اگه نظر ها زیاد باشه پارت بعد هم میزارم
و بچه ها اینم بگم این جند روز سرم خیلی شلوغه بخاطر همین شاید این چند روز نتونم پارت های زیادی بزارم
۸۵۵
۲۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.