خواندن شعر فروغ

خواندن شعر فروغ،
شنیدن صدای شاملو،
بلیت تک نفره ی سینما،
برگ‌ریزان پاییز،
نگاه کردن به ویترین کتاب فروشی های انقلاب،
همه را بدون تو می‌توان تاب آورد
اما بارش باران بدون تو را هرگز
خیال اینکه کدامین دست عاشق
چتری را بالای سرت گرفته،
و تو به بهانه‌ی باران و دیدن آسمان،
گاهی یواشکی
به چشم‌های او نگاه می‌کنی،
دیوانه‌ام می‌کند ...

🍃🌸
محمد نجاری
دیدگاه ها (۸)

#تصاویر_پس_زمینه

#تصاویر_پس_زمینه

‍ ‌آفتاب آمد دو چشمم باز شد،باز تکرار همان تکراره ها!چند و چ...

و صدایی شنیدم که می‌گفت: توو قطاری که تکرار می‌کرد: توتوتوتو...

مدتی بود در کافه ی یک دانشگاه کار میکردم و شب را هم همانجا م...

#پارت ۱(ددی من)از زبان چویا : صبح با چشم های خواب آلود، از خ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط