تاریخ ناگفته برنامه هسته ای ایران در دولت های هاشمی خاتم
تاریخ ناگفته برنامه هسته ای ایران در دولت های هاشمی، خاتمی و احمدی نژاد
بخش سوم :
آمریکاییها نوشته بودند که تا زمان برقراری اعتماد نسبت به برنامه هسته ای شما یعنی تا زمانی که من به آژانس بگویم که مطمئنم شدم که برنامه هسته ای ایران صلح آمیزاست شما باید چند تا کار انجام بدهید
۱- فرایند غنی سازی را در ایران به نحوه راستی آزمایی به تعلیق در بیاورید.
۲- ایران باید پروتکل الحاقی را اجرا کند. پروتکل الحاقی یک سندی است که ضمیمه میشود به موافقتنامه پادمان و به آژانس اجازه دسترسیها و بازرسیها گسترده تری می دهد anywhere every time)) هر جا و هر وقت که دلشان بخواهد فقط باید چند وقت قبلش به شما اطلاع بدهند. ۲۴ ساعت قبل از بازرسی به شما میگوید میخواهم بیایم فلان تاسیسات را ببینم این ۲۴ ساعت هم برای چیست؟ مال این است که ما ویزا صادر کنیم یعنی در واقع بازرسی فوری است.
۳- یک اظهار نامه بدهید و کل برنامه هستهای گذشته خودتان را توصیف کنید. بنویسید تا کنون چه کار انجام دادهاید و این اتفاقات ادامه داشته باشد تا زمانی که آژانس اعلام کند که من نسبت به ماهیت برنامه هستهای ایران مطمئنم. در آن مقطع یک بحث بسیار جدی شکل گرفت که ما با چه طرف هستیم و ما با چه جور پروندهای مواجه هستیم. یک دیدگاه این بود که این نقطه شروع فشار بین المللی جدید به ایران است و آمریکاییها به سادگی دست از این پرونده بر نخواهند داشت و ما با یک منازعه به شدت طولانی طرف هستیم که در آن برنامه هستهای ایران ابزاری برای تغییر رژیم قرار خواهد گرفت.
دیدگاه دیگر این بود که، برنامه هستهای صرفا زمانی ارزش دارد که ابزاری برای معامله با غرب باشد، ابزاری برای ارتقای روابط بین ایران و غرب باشد خودش ارزش ندارد. بنابر این ما باید از برنامه هستهای استفاده کنیم تا بتوانیم روابطمان را با غرب احیا کنیم بعد آن وقت چه بلایی بر سر برنامه هستهای می آمد، خیلی مهم نبود به خاطر اینکه برنامه هستهای از دید آقایان خیلی اصالت نداشت. آن چیزی که اصالت داشت ارتقای روابط با غرب بود.
تیمی که نظر دوم را داشت مسئولیت پرونده هسته ای ایران را به عهده گرفت.
و حسن روحانی هدایت پرونده هسته ای را بر عهده گرفت .
در دبیر خانه شورای عالی امنیت ملی وقت، نگاهشان چطور بود ؟
این خیلی مهم است. این اصل دعوای ما است حالت نگاه آقایان این بود که مشکل اصلی بین ایران و غرب مشکل اعتماد است، آنها به ما اعتماد ندارند ما به آنها اعتماد نداریم اگر ما میخواهیم مشکل هستهای حل بشود باید اعتماد سازی کنیم یعنی باید شرایطی به وجود بیاید که طرف غربی شرایط ایران را بپذیرد. بنابراین یک فرایندی شروع شد تحت عنوان فرایند انجام اقدامات اعتماد سازی. قلب دیپلماسی هستهای دولت اصلاحات یک پیش فرض داشت، پیش فرض آن این است که ارتقای روابط با غرب مهم است و اینکه ما هرگز در دفاع و صنعت نمیتوانیم مستقل باشیم و پیش فرض دیگرش این است که ما هر گز زورمان به امریکا نمیرسد و نباید وارد مسابقه قدرت با امریکا شویم.
خوب حالا چه کار انجام بدهیم؟ ما باید بین خودمان و غرب اعتماد ایجاد کنیم و ارتفاع دیوار بی اعتمادی بینمان را کم کنیم. آن وقت که این مشکلات به قول آقای حسین موسویان که همیشه به من میگفت چونکه صد آید نود هم پیش ماست، وقتی ما با غرب به اعتماد متقابل رسیدیم مشکل هستهای ما هم خود به خود این وسط حل میشود.
آمریکاییها در آن مقطع با ما مذاکره نمیکردند و اروپاییها هم از این حرف خوششان میآمد. میگفتند آقا احسنت. اصل قصه همین است ما باید با هم دیگر اعتماد سازی کنیم، منتها اعتماد سازی که به حرف نیست به عمل است شما باید گامهای بردارید برای جلب اعتماد ما. گفتند خوب چه کار کنیم؟ گفتند همان چیزی که در توافقنامه سبتامبر نوشته شده است کل برنامه غنی سازی باید تعلیق بشود.ببنید چه اتفاقی افتاد این همهاش به اسم اعتمادسازی، اعتماد سازی میکنیم که نهایتا اینها برنامه ما را بپذیرند.
این داستان اعتماد سازی است. در سه مرحله کل برنامه هسته ای ایران تعلیق شد در اکتبر ۲۰۰۳ ما نطنز را تعلیق کردیم در حالی که فقط ۱۰ تا ماشین سانتریفیوژ در نطنز وجود داشت. یعنی ما هنوز یازدهمین آن را نصب نکرده بودیم. در فوریه سال ۲۰۰۴ ما رفتیم بروکسل. آقایان رفتند یه توافقی هم امضا کردند به نام توافقنامه بروکسل، طبق توافقنامه بروکسل کارگاههای ساخت قطعات و مونتاژ ماشینهای سانتریفیوژ هم در ایران تعلیق شد، یعنی رفتند یک سری کارگاه در شرکت کالای الکتریک وجود داشت که در آن گارگاهها قطعه میساختیم، فرایند قطعه سازی هم در ایران تعلیق شد.
در نوامبر سال ۲۰۰۴ یعنی آبان سال ۱۳۸۳ برای اولین بار ما کل سیکل سوخت را تعلق کردیم یعنی ساقند – اردکان – اصفها
بخش سوم :
آمریکاییها نوشته بودند که تا زمان برقراری اعتماد نسبت به برنامه هسته ای شما یعنی تا زمانی که من به آژانس بگویم که مطمئنم شدم که برنامه هسته ای ایران صلح آمیزاست شما باید چند تا کار انجام بدهید
۱- فرایند غنی سازی را در ایران به نحوه راستی آزمایی به تعلیق در بیاورید.
۲- ایران باید پروتکل الحاقی را اجرا کند. پروتکل الحاقی یک سندی است که ضمیمه میشود به موافقتنامه پادمان و به آژانس اجازه دسترسیها و بازرسیها گسترده تری می دهد anywhere every time)) هر جا و هر وقت که دلشان بخواهد فقط باید چند وقت قبلش به شما اطلاع بدهند. ۲۴ ساعت قبل از بازرسی به شما میگوید میخواهم بیایم فلان تاسیسات را ببینم این ۲۴ ساعت هم برای چیست؟ مال این است که ما ویزا صادر کنیم یعنی در واقع بازرسی فوری است.
۳- یک اظهار نامه بدهید و کل برنامه هستهای گذشته خودتان را توصیف کنید. بنویسید تا کنون چه کار انجام دادهاید و این اتفاقات ادامه داشته باشد تا زمانی که آژانس اعلام کند که من نسبت به ماهیت برنامه هستهای ایران مطمئنم. در آن مقطع یک بحث بسیار جدی شکل گرفت که ما با چه طرف هستیم و ما با چه جور پروندهای مواجه هستیم. یک دیدگاه این بود که این نقطه شروع فشار بین المللی جدید به ایران است و آمریکاییها به سادگی دست از این پرونده بر نخواهند داشت و ما با یک منازعه به شدت طولانی طرف هستیم که در آن برنامه هستهای ایران ابزاری برای تغییر رژیم قرار خواهد گرفت.
دیدگاه دیگر این بود که، برنامه هستهای صرفا زمانی ارزش دارد که ابزاری برای معامله با غرب باشد، ابزاری برای ارتقای روابط بین ایران و غرب باشد خودش ارزش ندارد. بنابر این ما باید از برنامه هستهای استفاده کنیم تا بتوانیم روابطمان را با غرب احیا کنیم بعد آن وقت چه بلایی بر سر برنامه هستهای می آمد، خیلی مهم نبود به خاطر اینکه برنامه هستهای از دید آقایان خیلی اصالت نداشت. آن چیزی که اصالت داشت ارتقای روابط با غرب بود.
تیمی که نظر دوم را داشت مسئولیت پرونده هسته ای ایران را به عهده گرفت.
و حسن روحانی هدایت پرونده هسته ای را بر عهده گرفت .
در دبیر خانه شورای عالی امنیت ملی وقت، نگاهشان چطور بود ؟
این خیلی مهم است. این اصل دعوای ما است حالت نگاه آقایان این بود که مشکل اصلی بین ایران و غرب مشکل اعتماد است، آنها به ما اعتماد ندارند ما به آنها اعتماد نداریم اگر ما میخواهیم مشکل هستهای حل بشود باید اعتماد سازی کنیم یعنی باید شرایطی به وجود بیاید که طرف غربی شرایط ایران را بپذیرد. بنابراین یک فرایندی شروع شد تحت عنوان فرایند انجام اقدامات اعتماد سازی. قلب دیپلماسی هستهای دولت اصلاحات یک پیش فرض داشت، پیش فرض آن این است که ارتقای روابط با غرب مهم است و اینکه ما هرگز در دفاع و صنعت نمیتوانیم مستقل باشیم و پیش فرض دیگرش این است که ما هر گز زورمان به امریکا نمیرسد و نباید وارد مسابقه قدرت با امریکا شویم.
خوب حالا چه کار انجام بدهیم؟ ما باید بین خودمان و غرب اعتماد ایجاد کنیم و ارتفاع دیوار بی اعتمادی بینمان را کم کنیم. آن وقت که این مشکلات به قول آقای حسین موسویان که همیشه به من میگفت چونکه صد آید نود هم پیش ماست، وقتی ما با غرب به اعتماد متقابل رسیدیم مشکل هستهای ما هم خود به خود این وسط حل میشود.
آمریکاییها در آن مقطع با ما مذاکره نمیکردند و اروپاییها هم از این حرف خوششان میآمد. میگفتند آقا احسنت. اصل قصه همین است ما باید با هم دیگر اعتماد سازی کنیم، منتها اعتماد سازی که به حرف نیست به عمل است شما باید گامهای بردارید برای جلب اعتماد ما. گفتند خوب چه کار کنیم؟ گفتند همان چیزی که در توافقنامه سبتامبر نوشته شده است کل برنامه غنی سازی باید تعلیق بشود.ببنید چه اتفاقی افتاد این همهاش به اسم اعتمادسازی، اعتماد سازی میکنیم که نهایتا اینها برنامه ما را بپذیرند.
این داستان اعتماد سازی است. در سه مرحله کل برنامه هسته ای ایران تعلیق شد در اکتبر ۲۰۰۳ ما نطنز را تعلیق کردیم در حالی که فقط ۱۰ تا ماشین سانتریفیوژ در نطنز وجود داشت. یعنی ما هنوز یازدهمین آن را نصب نکرده بودیم. در فوریه سال ۲۰۰۴ ما رفتیم بروکسل. آقایان رفتند یه توافقی هم امضا کردند به نام توافقنامه بروکسل، طبق توافقنامه بروکسل کارگاههای ساخت قطعات و مونتاژ ماشینهای سانتریفیوژ هم در ایران تعلیق شد، یعنی رفتند یک سری کارگاه در شرکت کالای الکتریک وجود داشت که در آن گارگاهها قطعه میساختیم، فرایند قطعه سازی هم در ایران تعلیق شد.
در نوامبر سال ۲۰۰۴ یعنی آبان سال ۱۳۸۳ برای اولین بار ما کل سیکل سوخت را تعلق کردیم یعنی ساقند – اردکان – اصفها
- ۶.۹k
- ۰۳ اردیبهشت ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط