فردی از دوستش بابت غیبت و تهمتی که به او زده بود حلالیت

فردی از دوستش بابت غیبت و تهمتی که به او زده بود، حلالیت طلبید.

او گفت به یک شرط قبول می‌کنم که یک بالش پر را کنار جاده روستا روی دستت بگیری و هنگامی که باد می‌وزد آن را با خنجر پاره کنی و در معرض باد بایستی تا تمام پرها را باد ببرد.

آن شخص آمد و گفت این کار را انجام دادم.
دوستش گفت حالا برو پرها را جمع کن.

️ وی رفت و بعد از مدتی آمد و گفت هرچه گشتم و از دیگران هم کمک گرفتم نیمی از پرها را نیافتم.

دوست حکیم و دانایش گفت:
غیبت و تهمت مانند این پرها پخش می‌شود و قابل جبران نیست.

دیدگاه ها (۲)

‌اهل بخیهدر دوره قاجار رسم بود که هنگام نوروز اصناف مختلف بر...

فقط مردها غیرت ندارندباور کن زنها هم رگ غیرتی دارند...که اگر...

جوشن کبیر بند_بیست_و_هشت یَا عِمَادَ مَنْ لا عِمَادَ لَهُ ی...

حاصل ضرب توان در ادعا مقداری ثابت است، هر چه توان انسان کمتر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط