در خود هرآنچه ساخته بودم خراب شد

در خود، هرآنچه ساخته بودم خراب شد
دریای پُرخروشِ امیدم سراب شد

خورشید مُرد و ابر غریبانه‌تر گریست
روزم سیاه چون شبِ بی‌ماهتاب شد

در من نشاط بود، صفا بود، شوق بود
افسوس شد، سیاهی و غم شد، عذاب شد

اشکم هرآنچه ریخت ز چشمِ نخفته‌ام
در چشم بختِ خفته پرستوی خواب شد

می‌خواستم تو را و تو می‌خواستی مرا
نفرین به سرنوشت، که نقشِ بر آب شد...
دیدگاه ها (۰)

اهلدڸ،دڸ‌مي‌نوازد،دڸ شڪستڹ‌کـارنیست،هرڪہ باشد بي‌محبت واقف ا...

تقدیم به دخترای دهه شصتی     🦋🧿 ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌...

🍃💐🍃💐🍃💐💐🍃 نــیـــــایــــش            صـبـــح گــ☀️ــاهـی🍃💐🍃خ...

صبح از راه رسیدسبدش پر ز گل خور‌شید استنگهش آینه‌ے امید استه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط