بگذار هرچه میخواهند بگویند
بگذار هرچه میخواهند بگویند،
هرچقدر میتوانند پوزخند تحویلم دهند،
یا صدایِ تَشتِ رسواییِ من به گوشِ هرکس که خواست برسد،
بگذار هوایِ خانهام تا ابد برفی باشد،
که لرزشِ دستان و بغض صدایم هیچگاه درمان نشود،
اصلاً بگذار از نبودنت هر لحظه بمیرم.
ولی تو را قسم به دستانش، به بویِ تنش، به عمقِ عشقِ در نگاهش، تو را به لحظههایِ شکرِ پروردگارت برای داشتن و بودنش کنارت،
از من نخواه که نخوانمت،
که تو را نگویم،
نخواه که جز انگشتانِ نقاشی شدهیِ کوچکت لایِ موهایم بهارِ دیگری را بشناسم،
یا غیر از هوایِ عاشقانه و مه گرفتهیِ چشمانت از حادثهیِ دیگری بنویسم.
آنقدر عاشقت میمانم، آنقدر صدایت میزنم، تا قَسمات را بشکنی و برگردی.
و یا آنقدر از تو مینویسم تا بمیرم.
#عادل_رستمکلایی
هرچقدر میتوانند پوزخند تحویلم دهند،
یا صدایِ تَشتِ رسواییِ من به گوشِ هرکس که خواست برسد،
بگذار هوایِ خانهام تا ابد برفی باشد،
که لرزشِ دستان و بغض صدایم هیچگاه درمان نشود،
اصلاً بگذار از نبودنت هر لحظه بمیرم.
ولی تو را قسم به دستانش، به بویِ تنش، به عمقِ عشقِ در نگاهش، تو را به لحظههایِ شکرِ پروردگارت برای داشتن و بودنش کنارت،
از من نخواه که نخوانمت،
که تو را نگویم،
نخواه که جز انگشتانِ نقاشی شدهیِ کوچکت لایِ موهایم بهارِ دیگری را بشناسم،
یا غیر از هوایِ عاشقانه و مه گرفتهیِ چشمانت از حادثهیِ دیگری بنویسم.
آنقدر عاشقت میمانم، آنقدر صدایت میزنم، تا قَسمات را بشکنی و برگردی.
و یا آنقدر از تو مینویسم تا بمیرم.
#عادل_رستمکلایی
- ۵.۴k
- ۲۲ اسفند ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط