غزال چشم هایت رام خواب است
غزال چشم هایت رام خواب است
وَ یا مستِ غزل های شراب است؟!
به لب ها یت نشسته خونِ فرهاد
وَ یا خُمخانه ات در جوش و تاب است؟!
بیاضِ گردنت برفِ دماوند
وَ یا جام ِ بلورِ ماهتاب است؟!
به سینه جام جمشید است خونریز
وَ یا نه، آبشارِ آفتاب است؟!
تراشِ ساق ِ پایت سیمگون است
وَلبخندِ تنت رقصِ رُباب است
لطیف و نرم و تُردی چون تبسّم
صدایت چون "صدای پای آب "است...
دلم اطراق کرده در هوایت
چو فریادی که مست از شعر ناب است
وَ یا مستِ غزل های شراب است؟!
به لب ها یت نشسته خونِ فرهاد
وَ یا خُمخانه ات در جوش و تاب است؟!
بیاضِ گردنت برفِ دماوند
وَ یا جام ِ بلورِ ماهتاب است؟!
به سینه جام جمشید است خونریز
وَ یا نه، آبشارِ آفتاب است؟!
تراشِ ساق ِ پایت سیمگون است
وَلبخندِ تنت رقصِ رُباب است
لطیف و نرم و تُردی چون تبسّم
صدایت چون "صدای پای آب "است...
دلم اطراق کرده در هوایت
چو فریادی که مست از شعر ناب است
۵۰۰
۱۸ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.