عضو هشتم ۱۰.
سوار ماشین شدم رفتم
رئیس: خب سلام ، امروز اومدیم اینجا تا درباره ی مشکلاتتون صحبت کنیم هر کی یه چیزی بگه
نامجون: ما خیلی سر یخچال دعوا میکنیم میخوام لطفا برای ما یک یخچال دیگه تهیه کنین
رئیس: واسه چی؟
نامجون: چون بچه ها لوازم روتین پوستی رو تو یخچال میزارن و غذا ها هم تو یخچاله
جین: گل گفتی
رئیس: باشه حتما تهیه میکنم
کوک: به جینم بگین اینقدر شیرموزای منو نخوره
جین: باز تو شروع کردی یا
رئیس: باشه باشه دعوا نکنین
ات: میشه منم یه چیزی بگم
رئیس: بگو ات
ات: من میخوام یه خونه ی دیگه باشم یعنی خونمو عوض کنم خودم تنها
رئیس: مگه اعضا اذیتت کردن؟
ات: نه نه فقط اینطوری بهتره به هرحال هیترا واسمون حرف در میارن
رئیس : باشه
(دوستان همه ی اعضا وقتی ات این حرف زدن شاخ در آوردن)
ویو خونه
رفتم لباسامو در آوردم که
ته: ات چرا میخوای بری؟
ات: چونکه نمیخوام اینجا باشم
ته: کسی اذیتت کرده؟
ات: نه بابا اینطوری بهتره دلیلشم گفتم بخاطره هیترا
ته: مگه قرار نشد محل نزاریشون خودت قول دادی نگا ات اگه مشکلت عشق ما هست به تو اینو بدون ما بی خیالت میشیم
ات: تو از کجا میدونی؟
ته: اون موقعی که رفتی تو اتاق شوگا دیدمت اون موقع جیمین دیدمت
ات: گوش کن ته من دوستتون دارم ولی نه از لحاظ عشقی شماها مثل برادرمین ( ات دیوانه من بودم قبول میکردم 😂)
ته: من بهت حس دارم ولی اگه تو نداری بیا فراموشش کنیم باشه
ات:باشه
ته اینو که گفت بغلم کرد رفت
ویو یک ساعت دیگه
رفتم از اتاق بیرون کههههههه
شرط پارت بعدی ۹ تا لایک ۲۰ تا کامنت
دیدگاه ها (۲۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.