part52
#part52
ترنم-چشاموبازکردم
دود دس مجید ابی بود
اونیکه دست من بود صورتی
درست حدش زده بودم
خیلی خوشحال بودم
مجید- یه دخترویهپسر
من قربونشون بشم
بوسه ایرو پیشونی ترنم کاشتم....
--------------------------------------------------------------------------------------------------
ماه هشتم بارداری ترنم:
مجید-کارامو انجام دادم
رفتم خونه
امروز قرار بود باترنم
بریم چندتا لباس اینا که مونده بود برابچه هارو بخریم
تقریبا همچیز اماده بود
سرویس خواب و فرش اتاقشون و حریده بودیم
به کمک تیناو دلبر چیده بودیمشون
خیلی ذوقشون وداشتم
یعنی شبیه من میشدن یا ترنم؟
یاکمانی زودتر بدنیا میومد یا مانلی
ترنم-رفتیم خریدارو کردیم و برگشتیم
یکم به کمک مجید لباسارو چیدم
همشون خیلی گوگولی بودن
کی میومدن ایناروبپوشن اخهه
مجیدد
مجید-جونم
ترنم-خیلی قشنگشده اتاقشون نه؟
حسودیم میشه بهشونن
مجید-میخوای ااقمون تغیربدیم
ازپشت بغلش کردم
دستمو گذاشتم روشکمش
ترنم-نچچ
دستامو گذاشتم رودستاشش
میگم بابایی میشه بلیم حموم؟
مامانی نهایی توحموم خسته میشه(بالحن بچگونه)
مجید-چرا که نه
بردمش حموم
بااین شککم گنده سختش بود بره حموم
رفتیم تو
اب و بازکردم
ترنم-بشینیم تووان
مجید-باشه
مجید-شنستم تووان و
ترنم هم نشست روچاهام
بهم تکیه داد و سرش
گذاشت روسینم
ترنم-خیلی دوست دارم
مجید-من بیشتر
انگشت شصتم و رولباش کشیدم
جلورفتم عمیق ل*ب هاش و بو*سیدم
اونم همراهیم میکرد
نصفه شب ساعت3:
مجید-خوابیده بودم
باصدای اه ونالهی ترنم پاشدم
ترنم چیشده خوبی
ترنم-مجید مجید درد دارم
آیییی
مجید-پتورو زدم کنار
کیسه آبش پاره شده بود
ترنم اروم باش باشه
نفس عمیق بکش الانمیریم بیمارستان
ترنم-درد دارم
خیلی درد دارم
عایییی
مجید-نفس عمیق بکش
سریع پاشدم ولباسامو پوشیدم
تن ترنم هم یه پیرن کردم و
کت اورشو پوشندم
بردمش پایین
کیف بیمارستان بچه هارم برداشتم
سوارماشین شدیم
توراه به تینا هم زنگ زدم
رسیدیم بیمارستان
سریع بردمش تو
دکتر گفت که باید زایمان اورزانسی انجام بشه
داشتن امادش میکردن ببرنش تواتاق عمل
دیدنش تواین وضعیت
حالمو بد میکرد
رنگش پریده بود معلوم بود چقد درد داره
دستاشو گرفتم
ترنمم
موهاشو ناز کردم
دور بگردم من
نگران نباش
ازهیچیم نترس باشه
قرار بودی نینی هامون و ببینیما
نگران هیچی نباش خوب
باشه
قربونت بشم من
تبوسه ای روپیشونیش کاشتم...
#نقطه_تاریک_زندگیم#رمان#مجید_رضوی#حامیم
ترنم-چشاموبازکردم
دود دس مجید ابی بود
اونیکه دست من بود صورتی
درست حدش زده بودم
خیلی خوشحال بودم
مجید- یه دخترویهپسر
من قربونشون بشم
بوسه ایرو پیشونی ترنم کاشتم....
--------------------------------------------------------------------------------------------------
ماه هشتم بارداری ترنم:
مجید-کارامو انجام دادم
رفتم خونه
امروز قرار بود باترنم
بریم چندتا لباس اینا که مونده بود برابچه هارو بخریم
تقریبا همچیز اماده بود
سرویس خواب و فرش اتاقشون و حریده بودیم
به کمک تیناو دلبر چیده بودیمشون
خیلی ذوقشون وداشتم
یعنی شبیه من میشدن یا ترنم؟
یاکمانی زودتر بدنیا میومد یا مانلی
ترنم-رفتیم خریدارو کردیم و برگشتیم
یکم به کمک مجید لباسارو چیدم
همشون خیلی گوگولی بودن
کی میومدن ایناروبپوشن اخهه
مجیدد
مجید-جونم
ترنم-خیلی قشنگشده اتاقشون نه؟
حسودیم میشه بهشونن
مجید-میخوای ااقمون تغیربدیم
ازپشت بغلش کردم
دستمو گذاشتم روشکمش
ترنم-نچچ
دستامو گذاشتم رودستاشش
میگم بابایی میشه بلیم حموم؟
مامانی نهایی توحموم خسته میشه(بالحن بچگونه)
مجید-چرا که نه
بردمش حموم
بااین شککم گنده سختش بود بره حموم
رفتیم تو
اب و بازکردم
ترنم-بشینیم تووان
مجید-باشه
مجید-شنستم تووان و
ترنم هم نشست روچاهام
بهم تکیه داد و سرش
گذاشت روسینم
ترنم-خیلی دوست دارم
مجید-من بیشتر
انگشت شصتم و رولباش کشیدم
جلورفتم عمیق ل*ب هاش و بو*سیدم
اونم همراهیم میکرد
نصفه شب ساعت3:
مجید-خوابیده بودم
باصدای اه ونالهی ترنم پاشدم
ترنم چیشده خوبی
ترنم-مجید مجید درد دارم
آیییی
مجید-پتورو زدم کنار
کیسه آبش پاره شده بود
ترنم اروم باش باشه
نفس عمیق بکش الانمیریم بیمارستان
ترنم-درد دارم
خیلی درد دارم
عایییی
مجید-نفس عمیق بکش
سریع پاشدم ولباسامو پوشیدم
تن ترنم هم یه پیرن کردم و
کت اورشو پوشندم
بردمش پایین
کیف بیمارستان بچه هارم برداشتم
سوارماشین شدیم
توراه به تینا هم زنگ زدم
رسیدیم بیمارستان
سریع بردمش تو
دکتر گفت که باید زایمان اورزانسی انجام بشه
داشتن امادش میکردن ببرنش تواتاق عمل
دیدنش تواین وضعیت
حالمو بد میکرد
رنگش پریده بود معلوم بود چقد درد داره
دستاشو گرفتم
ترنمم
موهاشو ناز کردم
دور بگردم من
نگران نباش
ازهیچیم نترس باشه
قرار بودی نینی هامون و ببینیما
نگران هیچی نباش خوب
باشه
قربونت بشم من
تبوسه ای روپیشونیش کاشتم...
#نقطه_تاریک_زندگیم#رمان#مجید_رضوی#حامیم
۲.۷k
۱۲ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.