اسارت، دستان تو بود!
اسارت، دستان تو بود!
مقصد، لب های من!
تا بوسیدنت،
گس خرمالوها را بشکافد!
وقتی حصار دوست داشتنت،
بند بند تنم را
در آغوشت رها می کرد
تا حکم آزادی ام را، میان بازوانت
در نقشه ی جغرافیای حضورت
هم مرز کند ...
#عرفان_یزدانی
مقصد، لب های من!
تا بوسیدنت،
گس خرمالوها را بشکافد!
وقتی حصار دوست داشتنت،
بند بند تنم را
در آغوشت رها می کرد
تا حکم آزادی ام را، میان بازوانت
در نقشه ی جغرافیای حضورت
هم مرز کند ...
#عرفان_یزدانی
۳۵۸
۲۲ آبان ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.