سحر بلبل حکایت با صبا کرد

سحر بلبل حکایت با صبا کرد
که عشق روی گل با ما چه‌ها کرد

از آن رنگ رخم خون در دل افتاد
و از آن گلشن به خارم مبتلا کرد

غلام همت آن نازنینم
که کار خیر بی روی و ریا کرد

من از بیگانگان دیگر ننالم
که با من هر چه کرد آن آشنا کرد
#حافظ
#عاشقانه #متاهل_جان_هرزه_نباش #عاشقانه_ای_به_وقت_دلتنگی
دیدگاه ها (۲)

ای خوشا روزا که مامعشوق را مهمان کنیمدیده از روی نگارینشنگار...

این یک جنون منطقی ست که میخواهمتهنوز ... #افشین_یداللهی #عا...

ریشه هایم نخ نما چون پُرز قالی میشودبوسه ات در زیر باران به ...

نیست بر لوح دلم جُز الف قامت دوستچه کنم حرف دگر یاد نداد است...

ساعت از نیمه شب گذشته . مایکی به نامه ای که دختر نوشته بود خ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط