.
.
.
از کنار هر دختری رد میشد
یک تنه ی جانانه میزد و لذت میبرد...
-یک اصطکاک دوست داشتنی با هرکسی که در نظرش خوش تراش تر بود!!
یک آن دیدم مقابل من است
نفسم حبس شد
چادرم را کشیدم جلوتر و میخکوب سرجایم ایستادم
ببخشیدی گفت و خودش را کنار کشید...
حالا دیگر چادرم را بیشتر دوست داشتم
خدایا ممنون بابت این سپر بلا
.
از کنار هر دختری رد میشد
یک تنه ی جانانه میزد و لذت میبرد...
-یک اصطکاک دوست داشتنی با هرکسی که در نظرش خوش تراش تر بود!!
یک آن دیدم مقابل من است
نفسم حبس شد
چادرم را کشیدم جلوتر و میخکوب سرجایم ایستادم
ببخشیدی گفت و خودش را کنار کشید...
حالا دیگر چادرم را بیشتر دوست داشتم
خدایا ممنون بابت این سپر بلا
۴۶۰
۱۵ مرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.