صبح را

‌صبـح را
بایـد از چشـمان تـو خـواند
وقتی آفـاق نڪَاهـت
تا دور دسـت‌ها
مـرا بہ آتـش می‌ڪشد
و تـو خورشیـدوار
فاتـحِ صبـح جانـم می‌شـوے...
دیدگاه ها (۱)

#لبخند که می زنیسرخ می شومانگار درمن درختی خشکمنتظر کودتاست....

می بینیهوای دلتنگی ام را....نسبت عجیبی داردبا زاویه ی نگاهم....

آسمان دلت كه گرفت،باران ميشوم برايت...بوسه،باران،بوسه بارانت...

فقط یک شب نبودم انگار سالها از تو دور بودم انگار سالها روزگا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط