آبی بلند را میاندیشم

آبی بلند را می‌اندیشم
و هیاهوی سبز پایین را
ترسان از سایه خویش به نی زار آمده‌ام
تهی بالا می‌ترساند
و خنجر برگ‌ها به روان فرو می‌رود
دشمنی کو
تا مرا از من بر کند ؟

نفرین به زیست : تپش کور
دچار بودن گشتم و شبیخونی بود نفرین!

هستی مرا بر چین
ای ندانم چه خدایی موهوم❢

#سهراب_سپهری
#مدل_لباس
#مد
دیدگاه ها (۱)

من نمیدانم؛که چرا میگویند:اسب حیوان نجیبی است ...#سهراب_سپهر...

#عکس_نوشته

گر بگویم که مرا حال پریشانی نیسترنگ رخسار خبر می‌دهد از سر ض...

برای زنده ماندندو خورشید لازم است؛یکی در قلب و دیگری در آسما...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط