زندگی من ..
زندگی من ..
پارت¹²
نشسته بودم رو نیمکت مثل آواره ها بعد چند تا پسر دورم جمع شدن
+یک شب با تو خوشگذرونی چقدره؟
می چا : خفه شو
_چه بیتربیت!
می چا: برم وگرنه بد میبینی
_مثلا می خوای چیکار کنی کوچولو
می چا اسلحه ای ک از اتاق کوک برنداشته بود برداشته بود ک واقعا کوک رو بکشه
_اوه اوه مافیای خوبی میشی ما میتونیم کمک کنیم
می چا: واقعا؟؟!؟
+آره ولی یه چیزی چرا تو چشات حس انتقام میبینم؟
می چا: چون ی نفر بنام جونگ کوک ک مافیا هست با من **رفته
شکنجه کرده و منو برده میدونسته
_صببب کنن گفتی جئون؟!
می چا: بله
+اسم باندش ؟
می چا: شب سیاه
_همونه لعنتی
+ هیچکس نتونسته شکستش بده حتی ما
می چا: اگه کمکم کنین من میتونم
+ باشه
باهم دوست شدیم و نقشه هایی ریختیم....
شرایط نداره خدم میزارم وقتی ازاد بودم
پارت¹²
نشسته بودم رو نیمکت مثل آواره ها بعد چند تا پسر دورم جمع شدن
+یک شب با تو خوشگذرونی چقدره؟
می چا : خفه شو
_چه بیتربیت!
می چا: برم وگرنه بد میبینی
_مثلا می خوای چیکار کنی کوچولو
می چا اسلحه ای ک از اتاق کوک برنداشته بود برداشته بود ک واقعا کوک رو بکشه
_اوه اوه مافیای خوبی میشی ما میتونیم کمک کنیم
می چا: واقعا؟؟!؟
+آره ولی یه چیزی چرا تو چشات حس انتقام میبینم؟
می چا: چون ی نفر بنام جونگ کوک ک مافیا هست با من **رفته
شکنجه کرده و منو برده میدونسته
_صببب کنن گفتی جئون؟!
می چا: بله
+اسم باندش ؟
می چا: شب سیاه
_همونه لعنتی
+ هیچکس نتونسته شکستش بده حتی ما
می چا: اگه کمکم کنین من میتونم
+ باشه
باهم دوست شدیم و نقشه هایی ریختیم....
شرایط نداره خدم میزارم وقتی ازاد بودم
۳.۵k
۲۶ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.