امشب از مستی دیدار رخت لبریزم

امشب از مستی دیدار رُخَت لبریزم
مستم و شعر و غزل را سر هم می ریزم

شوق و شور و شعف و شادی و شب بیداری
شکر دیدم به دو چشمم شهِ شورانگیزم

بغلم کن که بریزد تب و دلواپسی ام
تنت آرامش محض و نفست تب ، ریزم

بوسه و شیطنت و مستی و آغوش و نگاه
در کنار تو پر از حس خوش پاییزم

کاش هر شب تو بیایی به سر بالینم
تا ببینی که بدون تو چه باران خیزم

هیچ در دست ندارم که کنم پیشکشت
این تو و این من و این هم غزل ناچیزم
دیدگاه ها (۱)

💐 تمام سرزمین‌های دلم را🌹 به نام تو زده‌ام ...💞 بحث اشغال‌گر...

❤ ️❣ نفست 😍 وسوسه ای ست ❣ که بر تن آدم ،نازل میشود 👫 تا او ر...

کسی چه میداندشاید وقتی باران 🌧 میبارد،این ابرها هستند که بر ...

#عکس.نوشته#عاشقانه.❤ .♥

بَـرآیِ هَمیشِه، هَمیشِه و هَمیشِهتکپآرتی jkیه پآرتی سادهیه ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط