مافیای جذاب من
مافیای جذاب من
فصل ۲ پارت ۳
__☆__☆__☆__☆__☆__☆__☆__☆__☆__☆__☆__
ویو ات
امروز میخوام جئون جونگ کوک رو بگیرم برلب همین به چند تا از بادیگارد ها گفتم تقیبش کنن و هروقت یه جای جلوت وایستاد یکم سرگرمش کنن تا من و جیمین خودمونو برسونیم و اونا بیهوشش کنن و خوشبختانه موفق هم شدم اما احساس کردم اینجا یکم آشناس.... یکم که دقت کردم دیدم اینجا همون جاده ایه که مامان و بابام توش تصادف کردن
خیلی حالم گرفته شده بود اما... صبر کن ببینم، چرا اینقدر قلبم درد میکنه؟.... اههههه
جیمین: ات چیشده... اتتتتتت
ویو جیمین
میدونستم که اینجا همین جاده ایه که ما توش تصادف کردیم و میدونستم قلب ات برای همین درد گرفته
جیمین: جونگ کوک و ببرید خونه و بزاریدش توی اتاق شکنجه تا ما بیایم
بادیگارد ها: چشم قربان
ویو نویسنده گلتون 😎😎
ات کاملا از درد بیهوش شده بود و جیمین ات و گذاشت توی ماشین و با بیشترین سرعتی که میتونست رانندگی میرد و در همین هین به دکتر شخصی ات زنگ زد
دکتر: چیشده جیمین
جیمین: خودتو زود برسون خونمون قلب ات دوباره درد گرفته
دکتر: دوباره؟
جیمین: اره زود باش بیا الان ات بیهوش شده
دکتر: باشه... خداحافظ
ویو جیمین
ات و دکتر نبردم چون خیلی اینجوری میشد و یه بار بردمش دکتر و دکتر گفت باید بستری بشه اما ات از اونجا فرار کرد و دلیاش هم ابن بود که از دکتر بدش مباد چون وقتی میره اونجا دوباره یاد مادر و پدر میوفته و اگر ببرمش یا از اونجا فرار میکنه با کلی جیغ و داد میکنه...تازه شب ها هم میتریه اونجا بخوابه چون از بچگی هروقت مریض میشد و شل باید توی دکتر میخوابید میگفت شبا یه دختر که لباس سفید پوشیده و موهای سیاه و بلندی داره و صورتشمعلوم نیست میاد بالا سرش و میگه بیا باهم بازی کنیم!!
خلاصه با تمام سرعت رفتم خونه و ات و گذاشتم روی تختش و دکتر اومد و معاینش کرد و بهش سِرُم وصل کرد و گفت چند ساعت دیگه ات بهپش میاد و اینم گفت که...
دکتر: ایشون قرص هاشون رو میخورن
جیمین: اره خدمتکارمون بهش میده
دکتر: اما اینطوری به نظر نمیرسه اخه حالشون خیلی بده.... شاید وقتی خدمتکارتون قرص هارو به ایشون میدن ایشون قرص هارو نمیخورن و وقتی خدمتکار میره ایشون قرص هارو میندازه بیرون
جیمین: نمیدونم.... اصلا از ابن به بعد خودم دارو هاشو بهش میدم
دکتر: اره اینجوری بهتره.... خب من دیگه میرم خداحافظ
__☆__☆__☆__☆__☆__☆__☆__☆__☆__☆__☆__☆__☆__
خب اینم از این پارت امیدوارم که خوشتون اومده باشه
این پارت جایزه بود چون من چند روز نبودم و پارت نذاشتم
شرط پارت بعد ۱۰ لایک و ۵ کامنت
تا پارت بعد بای 👋🏻👋🏻
فصل ۲ پارت ۳
__☆__☆__☆__☆__☆__☆__☆__☆__☆__☆__☆__
ویو ات
امروز میخوام جئون جونگ کوک رو بگیرم برلب همین به چند تا از بادیگارد ها گفتم تقیبش کنن و هروقت یه جای جلوت وایستاد یکم سرگرمش کنن تا من و جیمین خودمونو برسونیم و اونا بیهوشش کنن و خوشبختانه موفق هم شدم اما احساس کردم اینجا یکم آشناس.... یکم که دقت کردم دیدم اینجا همون جاده ایه که مامان و بابام توش تصادف کردن
خیلی حالم گرفته شده بود اما... صبر کن ببینم، چرا اینقدر قلبم درد میکنه؟.... اههههه
جیمین: ات چیشده... اتتتتتت
ویو جیمین
میدونستم که اینجا همین جاده ایه که ما توش تصادف کردیم و میدونستم قلب ات برای همین درد گرفته
جیمین: جونگ کوک و ببرید خونه و بزاریدش توی اتاق شکنجه تا ما بیایم
بادیگارد ها: چشم قربان
ویو نویسنده گلتون 😎😎
ات کاملا از درد بیهوش شده بود و جیمین ات و گذاشت توی ماشین و با بیشترین سرعتی که میتونست رانندگی میرد و در همین هین به دکتر شخصی ات زنگ زد
دکتر: چیشده جیمین
جیمین: خودتو زود برسون خونمون قلب ات دوباره درد گرفته
دکتر: دوباره؟
جیمین: اره زود باش بیا الان ات بیهوش شده
دکتر: باشه... خداحافظ
ویو جیمین
ات و دکتر نبردم چون خیلی اینجوری میشد و یه بار بردمش دکتر و دکتر گفت باید بستری بشه اما ات از اونجا فرار کرد و دلیاش هم ابن بود که از دکتر بدش مباد چون وقتی میره اونجا دوباره یاد مادر و پدر میوفته و اگر ببرمش یا از اونجا فرار میکنه با کلی جیغ و داد میکنه...تازه شب ها هم میتریه اونجا بخوابه چون از بچگی هروقت مریض میشد و شل باید توی دکتر میخوابید میگفت شبا یه دختر که لباس سفید پوشیده و موهای سیاه و بلندی داره و صورتشمعلوم نیست میاد بالا سرش و میگه بیا باهم بازی کنیم!!
خلاصه با تمام سرعت رفتم خونه و ات و گذاشتم روی تختش و دکتر اومد و معاینش کرد و بهش سِرُم وصل کرد و گفت چند ساعت دیگه ات بهپش میاد و اینم گفت که...
دکتر: ایشون قرص هاشون رو میخورن
جیمین: اره خدمتکارمون بهش میده
دکتر: اما اینطوری به نظر نمیرسه اخه حالشون خیلی بده.... شاید وقتی خدمتکارتون قرص هارو به ایشون میدن ایشون قرص هارو نمیخورن و وقتی خدمتکار میره ایشون قرص هارو میندازه بیرون
جیمین: نمیدونم.... اصلا از ابن به بعد خودم دارو هاشو بهش میدم
دکتر: اره اینجوری بهتره.... خب من دیگه میرم خداحافظ
__☆__☆__☆__☆__☆__☆__☆__☆__☆__☆__☆__☆__☆__
خب اینم از این پارت امیدوارم که خوشتون اومده باشه
این پارت جایزه بود چون من چند روز نبودم و پارت نذاشتم
شرط پارت بعد ۱۰ لایک و ۵ کامنت
تا پارت بعد بای 👋🏻👋🏻
۵۷۶
۰۷ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.