زمانیکه پدرم درب شربت سینه را

زمانیکه پدرم درب شربت سینه را
نمیتواند بازکند!!

وقاشق شربت با لرزه به دندانش
میخورد!!

دلم میخواهد قاشق را در گلوی
شیشه کرده و خفه بکنم تا زورش
را به پیری فرسوده نشان ندهد...!!

و بفهمد این پیر ناتوان
ضعیف ترین هم باشد
قویترین تکیه گاه من است...❤️

#یوسف_محقق
#chilhod
دیدگاه ها (۳)

شهرزاد قصه گو تولدت مبارک *___*

برای من این مرد یک اسطورست این مرد دلیل علاقه من به فوتباله ...

کاپی و بانو :)

کریس کلا تو اسمونا به سر میبره -___- به دوربین نگاه کن بردار...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط