فیک صدای تو:
فیک صدای تو:
پارت ۲
از زبان هاتسوکو:
اون..... چویا بود... باورم نمیشه از نزدیک دیدمش
به داخل ماشبن زل زده بودم
مثل چی ذوق کردم
٪اوو... میبینم که به پسرای مردمم چشم داری
_خفه....
؟؟ نوناااااااااا.... اون چویاعهههههه...
همه دخترای مدرسه از خوشحالی جیغ میزدن
از زبان چویا:
هومم؟.... لعنتی.. شیشه ی ماشینم پایین بود و همه منو دیدن
چشم خورد به یه دختره... خیلی خوشگل بود... قلدورا داشتن اذیتش میکردن
اون منو اول دید... ولی هیچی نگفت..
اومم... تاحالا دختری به زیبایی اون ندیده بودم
هویی.. چویا چت شده... داری از یه دختر تعریف میکنی؟...
داشتم میرفتم خرید... بعد خرید میخواستم برم کافه..
از زبان هاتسوکو:
نونا عکسای چویا و خوراکی هامو برداشت و رفت
منم رفتم سرکار....
(علامت رئیس هاتسوکو: # )
#هاتسوکووو... چرا انقدر دیر کردییی؟ 💢
_هومم؟... ببخشید.... جلوی مدرسه چند تا قولدور اذیتم میکردن..
#هااا؟.... چرا همیشه تورو اذیت میکنن؟
_ن.. نمیدونم
#باشه... برو سرکارت
_چشم
بهش یه تعظیم کوتاه کردم و رفتم
امروز من باید سفارش هارو میگرفتم....کارم اسون تر از روزای دیگس..
یک ساعت بعد:
از زبان چویا:
خریدامو کردم....
چشم. خورد به یه کافه...
رفتن داخلش و یه گوشه که دید زیادی نداره نشستم
یه دختر اومد سمتم... امید وارم منو نشناخته باشه
(علامت چویا: =)
؟؟ سلام
...=
؟؟ چی میل دارین؟
دختره گارسون بوذ....
بهش نگاه کردم
اون.....
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خمارییی. 😂🤌🏻
پارت ۲
از زبان هاتسوکو:
اون..... چویا بود... باورم نمیشه از نزدیک دیدمش
به داخل ماشبن زل زده بودم
مثل چی ذوق کردم
٪اوو... میبینم که به پسرای مردمم چشم داری
_خفه....
؟؟ نوناااااااااا.... اون چویاعهههههه...
همه دخترای مدرسه از خوشحالی جیغ میزدن
از زبان چویا:
هومم؟.... لعنتی.. شیشه ی ماشینم پایین بود و همه منو دیدن
چشم خورد به یه دختره... خیلی خوشگل بود... قلدورا داشتن اذیتش میکردن
اون منو اول دید... ولی هیچی نگفت..
اومم... تاحالا دختری به زیبایی اون ندیده بودم
هویی.. چویا چت شده... داری از یه دختر تعریف میکنی؟...
داشتم میرفتم خرید... بعد خرید میخواستم برم کافه..
از زبان هاتسوکو:
نونا عکسای چویا و خوراکی هامو برداشت و رفت
منم رفتم سرکار....
(علامت رئیس هاتسوکو: # )
#هاتسوکووو... چرا انقدر دیر کردییی؟ 💢
_هومم؟... ببخشید.... جلوی مدرسه چند تا قولدور اذیتم میکردن..
#هااا؟.... چرا همیشه تورو اذیت میکنن؟
_ن.. نمیدونم
#باشه... برو سرکارت
_چشم
بهش یه تعظیم کوتاه کردم و رفتم
امروز من باید سفارش هارو میگرفتم....کارم اسون تر از روزای دیگس..
یک ساعت بعد:
از زبان چویا:
خریدامو کردم....
چشم. خورد به یه کافه...
رفتن داخلش و یه گوشه که دید زیادی نداره نشستم
یه دختر اومد سمتم... امید وارم منو نشناخته باشه
(علامت چویا: =)
؟؟ سلام
...=
؟؟ چی میل دارین؟
دختره گارسون بوذ....
بهش نگاه کردم
اون.....
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خمارییی. 😂🤌🏻
۳.۷k
۲۴ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.