من در آستان چشمان تو
من در آستان چشمان تو
دلم را و تمام دلم را باختم
بی آنکه تو بدانی وچه حقیرانه و مبهوت
...
به چشمانت خیره شدم شاید راز نگاه گنگم
را بفهمی اما افسوس...
حالا که گاه گاهی فرسنگ ها از من دور می شوی
چه ملتمسانه
دیدارت را آرزو می کنم
دلم را و تمام دلم را باختم
بی آنکه تو بدانی وچه حقیرانه و مبهوت
...
به چشمانت خیره شدم شاید راز نگاه گنگم
را بفهمی اما افسوس...
حالا که گاه گاهی فرسنگ ها از من دور می شوی
چه ملتمسانه
دیدارت را آرزو می کنم
- ۳۸۲
- ۰۴ بهمن ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط