• صبح •
• صبح •
یورا: برای بار اول زودتر از جین از خاب بیدار شدم زیر دلم یکم درد میکرد بلند شدم رفتم پایین و یه مسکن خوردم و میز رو آماده کردم رفتم سمت دستشویی مسواک زدم و برگشتم نشستم رو کاناپه پتو رو کشیدم رو خودم و بالشتو بغلم کردم و تلویزیون رو روشن کردم که با دیدن جدید اخبار به خودم لرزیدم سریع رفتم سمت اتاق و جین رو بیدار کردم
+ جین جین جین(گریه)
_ فرشته چیشده حرف بزن(استرس)
+ شرکت بابا(گریه)
_ خوبببب
+ فرو ریخته کارکنا همه جون سالم به در بردن بابا رو بردن بیمارستان سرش آسیب دیده(گریه)
_ خیله خوب حاظر شو زود باش
• بعد حاظر شدن •
+ جین زود باش(گریه)
_ بریم بریم
• بعد از 20 مین رسیدن •
_ بخش مراقبت های ویژه کجاست(icu)
* طبقه دوم انتها راهرو
_ ممنون
• طبقه دوم •
+ اونجاست بدو(گریه)
_فرشته قشنگم گریه نکن وگرنه بابا ناراحت میشه یکم صبر داشته باش
+ باشه(بغض)
• 30 مین بعد •
> آقای لی همراهی دارن؟
_ بله بله
> لطفا چند لحظه تشریف بیارید
_ چشم
• اتاق •
> متاسفانه یه خبر بد و یه خبر خوب براتون دارم خبر بد اینکه متاسفانه آقای لی دچار فراموشی شدن و خبر خوب اینکه فراموشی ایشون در حد متوسطه اگر بهش کمک کنید بتونه هوشیار بشه خوبه
_ باشه ممنون لطف خیلی بزرگی کردید
> انجام وظیفه بود
_ با اجازه
• بیرون اتاق •
+ بابا فراموشی داره درسته؟(بغض)
_ ......
+( گریه آروم )
( که جین یورا رو تو بغلش میکشه )
• شب •
_ فرشتم بریم تو حداقل 12 ساعته پشت این پنجره لعنتی وایستادی
+ ......
_ به نظرت بابا خوشحال میشه اینجوری اینجا وایستادی؟
+ باشه بریم
یورا: برای بار اول زودتر از جین از خاب بیدار شدم زیر دلم یکم درد میکرد بلند شدم رفتم پایین و یه مسکن خوردم و میز رو آماده کردم رفتم سمت دستشویی مسواک زدم و برگشتم نشستم رو کاناپه پتو رو کشیدم رو خودم و بالشتو بغلم کردم و تلویزیون رو روشن کردم که با دیدن جدید اخبار به خودم لرزیدم سریع رفتم سمت اتاق و جین رو بیدار کردم
+ جین جین جین(گریه)
_ فرشته چیشده حرف بزن(استرس)
+ شرکت بابا(گریه)
_ خوبببب
+ فرو ریخته کارکنا همه جون سالم به در بردن بابا رو بردن بیمارستان سرش آسیب دیده(گریه)
_ خیله خوب حاظر شو زود باش
• بعد حاظر شدن •
+ جین زود باش(گریه)
_ بریم بریم
• بعد از 20 مین رسیدن •
_ بخش مراقبت های ویژه کجاست(icu)
* طبقه دوم انتها راهرو
_ ممنون
• طبقه دوم •
+ اونجاست بدو(گریه)
_فرشته قشنگم گریه نکن وگرنه بابا ناراحت میشه یکم صبر داشته باش
+ باشه(بغض)
• 30 مین بعد •
> آقای لی همراهی دارن؟
_ بله بله
> لطفا چند لحظه تشریف بیارید
_ چشم
• اتاق •
> متاسفانه یه خبر بد و یه خبر خوب براتون دارم خبر بد اینکه متاسفانه آقای لی دچار فراموشی شدن و خبر خوب اینکه فراموشی ایشون در حد متوسطه اگر بهش کمک کنید بتونه هوشیار بشه خوبه
_ باشه ممنون لطف خیلی بزرگی کردید
> انجام وظیفه بود
_ با اجازه
• بیرون اتاق •
+ بابا فراموشی داره درسته؟(بغض)
_ ......
+( گریه آروم )
( که جین یورا رو تو بغلش میکشه )
• شب •
_ فرشتم بریم تو حداقل 12 ساعته پشت این پنجره لعنتی وایستادی
+ ......
_ به نظرت بابا خوشحال میشه اینجوری اینجا وایستادی؟
+ باشه بریم
۳.۵k
۱۲ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.