من هوای خودم را مینوشم

من هوای خودم را می‌نوشم
و در دوردست خودم تنها نشسته‌ام
انگشتم خاکها را زیر و رو می‌کند
و تصویرها را به هم می‌پاشد،
می‌لغزد، خوابش می‌برد
تصویری می‌کشد تصویری سبز ؛
شاخه‌ها ... برگ‌ها

روی باغ‌های روشن پرواز می‌کنم
چشمانم لبریز علف‌ها می‌شود
و تپش‌هایم با
شاخ و برگ‌ها می‌آمیزد
می‌پرم، می‌پرم !
دیدگاه ها (۵)

مگر دردِ یک زن چه می‌تواند باشد ؟جز یک حالِ خوبیک دوست داشتن...

در فصل هااردیبهشتبهار را معنا می کند با عطر بهارنارنج هایشو ...

اردیبهشت تک دختر بهار است...با آن دامن گل گلی اش دل را میبرد...

با من حرف بزنمن تنها تنهایی هستمکه جز توکسی‌ نمی تواند شریک ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط