هنوزهم پس ازاین همه سال

هنوزهم پس ازاین همه سال
حرف توکه می شوددلم میلرزد
دستم چشمانم وصدایم درگلو
واشکی که ناخوداگاه به روی
گونه ام می لغزد
اسم توتکان میدهد تمام وجودم را
دیدگاه ها (۱)

بگذار تمامِ جهان تو را بخواهند !من به جاذبه ی عشقِ خودم شک ن...

من چه خوشبین بودم همه اش رویا بود و خدا می دانستسادگی از ته ...

نگو برات کاری نکردممن خیلی جاها میتونستم بگمازت ناراحتمولی ب...

دلم شکستبندش زدماما دیگه هیچوقت مثل اولش نشد . . .سخت شد،سرد...

کبریت

فاصله ای برای زنده ماندن جیمین روی زانوهایش جلوی من ماند، مث...

ازمایشگاه سرد

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط