منذ الیوم الذی عرفتک فیه

منذ الیوم الذی عرفتک فیه
وأنا أضحک وأبکی فی آن
فنصف حبک ضوء والباقی ظلام
صیف و شتاء علی سطح واحد
وربما لذلک ما زلت أحبک..

از روزی که شناختمت
همزمان می‌خندم و می‌گریم
نیمی از عشقت روشنایی و نیم دیگرش تاریکی‌ست
یک بام و دو هواست
شاید برای همین است که همچنان دوستت دارم..
دیدگاه ها (۱)

میدونی دلبر،اگه ... اگه این دنیا تموم شه و هممون بمیریماگه ب...

نمیدانم!ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ‌ﻱ ﻧﻔﺴﻢ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ،ﻳﺎ...ﻧﻔﺴﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻧﺪ...

وقتی"ما" میشویدکوه شویدپشت هم...پا به پای همنگذارید هر بی سر...

تو همان " عشقی"که هر دم و باز دمَماز " عطر تو "جان میگیرد،و...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط