فیک ته
فیک ته
بچه ها الان سه سال بعده
ویو ته
تو این ۳ سال همه چی عوض شد ولی من به ات خیانت نکردم کوک هم به سانا خیانت نکرد زندگیمون عوض شد کوک رفت امریکا ولی من کره موندمو یه شرکت بزرگ مدلینگ زدم
ویو کوک
تو این سه سال همه چی برای منو ته تغییر کرد من رفتم امریکا الان یه بازیگرم از اول رفتم هنر منو ته همیشه علاقه ی زیادی به هنر داشتیم رفتیم رشته ی هنر ولی بعد مافیا شدم ته الان شرکت مدلینگ داره دلم خیلی برا سانا تنگ شده
ویو ات
سه سال از اون ماجرا میگذره سانا بارداره از کوک پسرا معلوم نیس زندن یا نه من رفتم مدل شدم فردا یه قرار داد دارم با شرکت مدلین که هم طراحی کنم هم مدل بشم بقیه می گن که رییس شرکت خیلی خوشتیپ ولی مطمعنم به پای ته نمی رسه
=========================================================
ویو ادمین: بچه ها امروز تو فیک کوک اومده از امریکه به کره میاد
فردا سانا قراره باهام بیاد
پرش زمانی به فردا
ویو ات
بیدار شدم روتین پوستی کردم اماده شدم سانا هم با یون جین(اسم پسرشه)اومده بود رفتم داخل شرکت سمت منشی خیلی لباساش باز بود
ات: سلام
منشی:سلام (با یه حالت عفاده ای اینا)
ات: ببخشید اتاق رییس کجاست
منشی: همین اتاق در سفید شیری یه اتاق رییس جونه(با عشوه
ات: ممنون
رفتم داخل اتاق باچیزی که دیدم انگار یه سطل اب یخ روم خالی شد اون..ت.ه بود ته ته..ی خودم کوکم پیشش بود
ویو ته
امروز قرار بود کار مند جدید بیاد در اتاقم زده شد منو کوک داشتیم طرح هارو میدیدیم وقتی در باز شد نمی دونستم خوشحال باشم یا ناراحت
اشک از چشمام ریخت
اون ات بود بیبی ی خودم گربه کوچولوم
ات پرید بغلم با گریه
ویو کوک
منو ته داشتیم طرحارو میدیدم یکی در زد ته گفت بیاد تو با چیزی که دیدم خیلی شکه شدم اون ات و سانا بودن
اما سانا با یه بچه بود یعنی اون بعد من ازدواج کرده
سانا پرید بغلم قلبم درد گرفته بود
بچه ها خدافظ
هوپی : اگه منو مث بقیه اعضا دوس دار ی لایک کن
😇😇
بچه ها الان سه سال بعده
ویو ته
تو این ۳ سال همه چی عوض شد ولی من به ات خیانت نکردم کوک هم به سانا خیانت نکرد زندگیمون عوض شد کوک رفت امریکا ولی من کره موندمو یه شرکت بزرگ مدلینگ زدم
ویو کوک
تو این سه سال همه چی برای منو ته تغییر کرد من رفتم امریکا الان یه بازیگرم از اول رفتم هنر منو ته همیشه علاقه ی زیادی به هنر داشتیم رفتیم رشته ی هنر ولی بعد مافیا شدم ته الان شرکت مدلینگ داره دلم خیلی برا سانا تنگ شده
ویو ات
سه سال از اون ماجرا میگذره سانا بارداره از کوک پسرا معلوم نیس زندن یا نه من رفتم مدل شدم فردا یه قرار داد دارم با شرکت مدلین که هم طراحی کنم هم مدل بشم بقیه می گن که رییس شرکت خیلی خوشتیپ ولی مطمعنم به پای ته نمی رسه
=========================================================
ویو ادمین: بچه ها امروز تو فیک کوک اومده از امریکه به کره میاد
فردا سانا قراره باهام بیاد
پرش زمانی به فردا
ویو ات
بیدار شدم روتین پوستی کردم اماده شدم سانا هم با یون جین(اسم پسرشه)اومده بود رفتم داخل شرکت سمت منشی خیلی لباساش باز بود
ات: سلام
منشی:سلام (با یه حالت عفاده ای اینا)
ات: ببخشید اتاق رییس کجاست
منشی: همین اتاق در سفید شیری یه اتاق رییس جونه(با عشوه
ات: ممنون
رفتم داخل اتاق باچیزی که دیدم انگار یه سطل اب یخ روم خالی شد اون..ت.ه بود ته ته..ی خودم کوکم پیشش بود
ویو ته
امروز قرار بود کار مند جدید بیاد در اتاقم زده شد منو کوک داشتیم طرح هارو میدیدیم وقتی در باز شد نمی دونستم خوشحال باشم یا ناراحت
اشک از چشمام ریخت
اون ات بود بیبی ی خودم گربه کوچولوم
ات پرید بغلم با گریه
ویو کوک
منو ته داشتیم طرحارو میدیدم یکی در زد ته گفت بیاد تو با چیزی که دیدم خیلی شکه شدم اون ات و سانا بودن
اما سانا با یه بچه بود یعنی اون بعد من ازدواج کرده
سانا پرید بغلم قلبم درد گرفته بود
بچه ها خدافظ
هوپی : اگه منو مث بقیه اعضا دوس دار ی لایک کن
😇😇
۱۲.۰k
۱۳ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.