پروین اعتصامی

بد منشانند زیر گنبد گردان
از بدشان چهر جان پاک بگردان
پای بسی را شکسته اند به نیرنگ
دست بسی را ببسته اند به دستان
تا خر لنگی فتاده است ز سستی
توسن خود را دوانده اند بمیدان
جز بدو نیک تو، چرخ می ننویسد
نیک و بد خویش را تو باش نگهبان
گر ستم از بهر خویش می نپسندی
عادت کژدم مگیر و پیشه ثعبان
چندکنی همچو گرگ، حمله بمردم
چند دریشان همی بناخن و دندان
دامن خلق خدای را چو بسوزی
آتشت افتد به آستین و به دامان
هر چه دهی دهر را، همان دهدت باز
خواسته بد نمیخرند جز ارزان
خواهی اگر راه راست: راه نکوئی
خواهی اگر شمع راه: دانش و عرفان
کارگران طعنه میزنند به کاهل
اهل هنر خنده میکنند به نادان
از خم صباغ روزگار برآید
هر نفسی صد هزار جامه الوان
غارت عمر تو میکنند به گشتن
دی مه و اردیبهشت و آذر و آبان
دیدگاه ها (۲۰)

حافظ لسان الغیب

محمدرضا شجریان - صبح است ساقیا

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط