تا چشم بر هم بزنیم پاییز هم بساطش را جمع می کند و می رود؛
تا چشم بر هم بزنیم پاییز هم بساطش را جمع می کند و می رود؛
انگار اصلا با مهر نیامده بود
انگار آبانش با موهای رنگی از ما دل نبرده بود
انگار سرمایش با آتش آذر،بغل کردنی نشده بود!
تا پاییز فکر رفتن به سرش نزده کینه هایمان را به دست بارانش بسپاریم تا از دلمان بشوید،
غم هایمان را به دست باد بسپاریم تا از شاخه ی دلمان جدا کند.
زمستان که برسد دردهایمان یخ میبندند
لیز میخوریم زیر نگاه سنگین تنهایی
و آنوقت است که بغض و دلمان با هم می شکند.
پاییز را از دست ندهیم...
زمستان اگر فصل شکستن بغض ها باشد
ایمان بیاوریم که پاییز فصل شکستن غصه هاست...
#صفا_سلدوزی
انگار اصلا با مهر نیامده بود
انگار آبانش با موهای رنگی از ما دل نبرده بود
انگار سرمایش با آتش آذر،بغل کردنی نشده بود!
تا پاییز فکر رفتن به سرش نزده کینه هایمان را به دست بارانش بسپاریم تا از دلمان بشوید،
غم هایمان را به دست باد بسپاریم تا از شاخه ی دلمان جدا کند.
زمستان که برسد دردهایمان یخ میبندند
لیز میخوریم زیر نگاه سنگین تنهایی
و آنوقت است که بغض و دلمان با هم می شکند.
پاییز را از دست ندهیم...
زمستان اگر فصل شکستن بغض ها باشد
ایمان بیاوریم که پاییز فصل شکستن غصه هاست...
#صفا_سلدوزی
۲.۰k
۱۴ مهر ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.