قایقی خواهم ساخت

قایقی خواهم ساخت،
خواهم انداخت به آب…
پشت دریاها شهری است
که در آن پنجره‌ها رو به تجلی باز است
بام‌ها جای کبوترهایی است، که به فواره هوش بشری می‌نگرند
دست هر کودک ده ساله شهر، شاخه معرفتی است
مردم شهر به یک چینه چنان می‌نگرند
که به یک شعله، به یک خواب لطیف
خاک، موسیقی احساس تو را می‌شنود
و صدای پر مرغان اساطیر می‌آید در باد
پشت دریا شهری است
که در آن وسعت خورشید به اندازه چشمان سحرخیزان است
شاعران وارث آب و خرد و روشنی‌اند.
پشت دریاها شهری ست
قایقی باید ساخت
دیدگاه ها (۱)

Never blink when u discomfited me perhaps never see me again...

اگه نمیتونی تو بدترین حالتم دوسم داشته باشی،‌ اصلا دوسم نداش...

من خدا را دارماوست هر قافیه و وزن و صدااوست جاری به دل ثانیه...

Nobody understand us , let's be mad together...♥ ️هیچکس ما ر...

قایقی خواهم ساخت،خواهم انداخت به آب.دور خواهم شد از این خاک ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط