تو را دادم از دست افسوس

تو را دادم از دست، افسوس!
مرا بردى از ياد، فرياد!
مگر مى توان دادَت از دست؟
مگر مى توان بُردَت از ياد؟..

👤فخرالدين مزارعى
🔅
دیدگاه ها (۰)

بر دل من که جای تُستکارگه وفای تستهر نفسی همی زنی زخم سنان چ...

خوشا که قامتم رسدبه میوه ی خیالِ تورسیده‌ای نچینمتمنم حریفِ ...

لیلی صفتان زِ حال ما بی خبرنـدمجنون داند که حال مجنون چونست....

کاش "خیالت " هر"شب" مهمانم نبوداین پریشان حالی ودیوانگی با "...

با هرچه عشقنام تو را مى توان نوشتبا هرچه رود راه تو را مى تو...

◀️حجت الاسلام رفیعی🔰شرح خطبه 202 نهج البلاغه✍️ اين سخن از آن...

سلام و احترام🌸🍃مبادا بخاطر یک غم‌ هزاران نعمتت را فراموش کنی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط