حسین جان

حسین جان...

«مادرت» از عرش آمد سمت خاک «کربلا»

ناله زد؛ تشنه شدی، «من به فدای جگرت»



حسین جان

مادرت «کرب و بلا» آمده با قامت خم

گاه گوید «پسرم»، گاه «علیِ مظلوم»


آنچه مادر می کشد،دردش به دختر می رسد
گر بیفتد مادری ، دختر خجالت می کشد
دست این از دست آن و...دست آن از دست این....
آه....دارد همسر از همسر خجالت می کشد
دیدگاه ها (۱)

سلام بر فاطمه و مظلومیتشسلام بر فاطمه و خطبه فدکیه سلام بر ف...

‌ ❤️مَهدے جانهر زمان که مے گوییم " العجل یا مولای یا صاحب ال...

یا فاطمه الزهرا سبیشتر از آتشی که پشت در سوزاند مراسوزشی بر ...

امشب دل سنگ کوچه هامی گریدیک شهر,خموش وبیصدا می گریدتشیع جنا...

تاوان خوشبختی اینده ات را اکنون پس بده

فاطمه واژه ی بی خاتمه

رمان j_k

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط