زنگ خورد منو جونگکوک رفتیم بیرون و باهم داشتیم تو حیاط قد
زنگ خورد منو جونگکوک رفتیم بیرون و باهم داشتیم تو حیاط قدم میزدیم
ا.ت:جونگکوک میشه بهت بگم کوک چون نمی خوام رسمی باشیم
جونگکوک :باشه😊
ا.ت:ممنون
جونگکوک:میگم ا.ت اگه آخر هفته وقت داری باهم بریم بیرون هان برای اینکه بیشتر آشنا بشیم
ا.ت:عام نمیدونم راجبش فکر می کنم
جونگکوک:باشه ولی لطفا قبول کن
ا.ت:😊
(ویو تهیونگ )
برای چی جونگکوک رفت پیش ا.ت نشست اهه الان کجاست جرا نمی تونم پیداش کنم
دیدم که داره با ا.ت تو حیاط قدممیزن وحرف میزنن رفتم دستم رو انداختم دور گردن جونگکوک
تهیونگ:میگم کوک چرا اینجا پیش این دختره حوصله سر بری بیا بریم کافه
از چهره ا.ت معلوم بود ناراحت شده بود ولی بر روش نمیاورد اه از دست تو تهیونگ
ا.ت:باشه من میرم خداحا....
نداشتم حرفش رو کامل کنه
جونگکوک:هی ا.ت کجا میری واسا تو هم بیا
تهیونگ:برای چی می خوای بیاد ولش کن مهم نیست بیا بریم
جونگکوک:ا.ت دوستمه اونم باید باهم بیاد نیادمنم نمیام
تهیونگ:اه...باشه
ا.ت لبخند زد رفت بازو کوک رو گرفت تهیونگ دندون هاشو بهم می مالید و عصبی به ا.ت نگاه میکرد چشمم خورد به دامن ا.ت خیلی کوتاه بود (چون قبلا خانواده پولداری داشته همیشه لباساش کوتاه و مد بودن )
تهیونگ:هی ا.ت دامنت خیلی کوتاه چرا همش از این دامن های کوتاه می پوشی
چون دوست داری بدنت تو دید باشه
جونگکوک نگاهی به دامن ا.ت کرد
ا.ت:اره دوست دارم تو چیکار داری دوست پسرم نیستی بخوای بهم گیر بدی 😒
(ا.ت حاضر جواب بخاطر حاضر جوابی هاش همیشه تو درد سر میو فته)
تهیونگ:تو.....
جونگکوک:خیلی خوب بسه دیگه بریم انقدر بحث نکنین
تهیونگ :اه باشه بریم
ذهن جونگکوک:پس دامن کوتاه دوست داره
حتمن خیلی خوش استایل وای خدا این دختره من هر لحظه بیشتر عاشق خودش میکنه ولی
وقتی مال من باشه دیگه نباید از این دامن ها بپوشه
رفتیم کافه مدرسه(مدرسه که ا.ت هستش بهترین مدرسه سئول ا.ت پولاش رو جمع کرد تا به این مدرسه بیاد)یه دختره امد پرید بغل
جونگکوک کوک اونو کنار زد
کوک:سلام جینا(خیلی سرد)
جینا :سلام عشقم تو چرا با این دختره میگردی ببینم این دختره لال نیس....
(چون ا.ت زیاد حرف نمیزنه )
کوک:اره میگردم به توچه هان باید از تو اجازه بگیرم با کی میگردم (یکم صداش رو برد بالا)
ذهن ا.ت:واسه چی سرم غیرتی شد مگه من چیکار شم حتی یا روز هم نشده که منو میشناسه
جونگکوک امد سمت ا.ت صورت ا.ت رو با دست هاش قاب کرد
کوک:تو ناراحت نشو ا.ت باشه
ذهن تهیونگ:چرا با جینا اونطوری حرف زد نکنه چون دوست دخترشه اینطوری باهاش حرف نه نه امکان نداره.......ولی اگه امکان داشته باشی چی
رفتم پیش کوک
تهیونگ:باشه کوک آروم باش
(چند مین بعد )
سر کلاس بودیم و معلم درس میداد و جونگکوک همش رو به ا.ت نگاه میکرد تهیونگ هم عصبی به هر دوشون نگاه میکرد
ذهن ا.ت:جونگکوک چقدر مهربون امروز که امد اصن هیچ اتفاق بدی واسم نیوفتاد واقعن پسر خوبیه ا.ت لبخند زو
جونگکوک:هی ا.ت به چی می خندی
یکم خجالت کشیدم
ا.ت :هیچی
جونگکوک سر ا.ت رو نوازش میکنه و موهاش رو باز میکنه
جونگکوک:موهات رو باز بزار اینطوری خوشگل تری
ا.ت:مگه موهامو می بندم زشتم
جونگکوک:نه ...منظورم .... اون ...نبود
ا.ت شروع میکنه بخندین
ا.ت:چرا انقدر دست پاچه میشی داشتم باهات شوخی میکردم جونگکوک هم می خنده
معلم:خوب اقای جئون بیا این سوال رو حل کن
جونگکوک:چی...
ا.ت می خنده
جونگکوک:انقدر نخند دیه ....من باید بیام
معلم:بله شما ..... و یهو زنگ خورد
ا.ت هنوز می خندید
جونگکوک:انقدر نخند وسایل ت رو جمع کن بریم جونگکوک
ا.ت:خیلی خرشانسی شروع میکنه به جمع کردن وسایل جونگکوک همینطوری ........
(خماریییییییییی)
شرط برای پارت بعد: لایک و کامنت ۲۰
ا.ت:جونگکوک میشه بهت بگم کوک چون نمی خوام رسمی باشیم
جونگکوک :باشه😊
ا.ت:ممنون
جونگکوک:میگم ا.ت اگه آخر هفته وقت داری باهم بریم بیرون هان برای اینکه بیشتر آشنا بشیم
ا.ت:عام نمیدونم راجبش فکر می کنم
جونگکوک:باشه ولی لطفا قبول کن
ا.ت:😊
(ویو تهیونگ )
برای چی جونگکوک رفت پیش ا.ت نشست اهه الان کجاست جرا نمی تونم پیداش کنم
دیدم که داره با ا.ت تو حیاط قدممیزن وحرف میزنن رفتم دستم رو انداختم دور گردن جونگکوک
تهیونگ:میگم کوک چرا اینجا پیش این دختره حوصله سر بری بیا بریم کافه
از چهره ا.ت معلوم بود ناراحت شده بود ولی بر روش نمیاورد اه از دست تو تهیونگ
ا.ت:باشه من میرم خداحا....
نداشتم حرفش رو کامل کنه
جونگکوک:هی ا.ت کجا میری واسا تو هم بیا
تهیونگ:برای چی می خوای بیاد ولش کن مهم نیست بیا بریم
جونگکوک:ا.ت دوستمه اونم باید باهم بیاد نیادمنم نمیام
تهیونگ:اه...باشه
ا.ت لبخند زد رفت بازو کوک رو گرفت تهیونگ دندون هاشو بهم می مالید و عصبی به ا.ت نگاه میکرد چشمم خورد به دامن ا.ت خیلی کوتاه بود (چون قبلا خانواده پولداری داشته همیشه لباساش کوتاه و مد بودن )
تهیونگ:هی ا.ت دامنت خیلی کوتاه چرا همش از این دامن های کوتاه می پوشی
چون دوست داری بدنت تو دید باشه
جونگکوک نگاهی به دامن ا.ت کرد
ا.ت:اره دوست دارم تو چیکار داری دوست پسرم نیستی بخوای بهم گیر بدی 😒
(ا.ت حاضر جواب بخاطر حاضر جوابی هاش همیشه تو درد سر میو فته)
تهیونگ:تو.....
جونگکوک:خیلی خوب بسه دیگه بریم انقدر بحث نکنین
تهیونگ :اه باشه بریم
ذهن جونگکوک:پس دامن کوتاه دوست داره
حتمن خیلی خوش استایل وای خدا این دختره من هر لحظه بیشتر عاشق خودش میکنه ولی
وقتی مال من باشه دیگه نباید از این دامن ها بپوشه
رفتیم کافه مدرسه(مدرسه که ا.ت هستش بهترین مدرسه سئول ا.ت پولاش رو جمع کرد تا به این مدرسه بیاد)یه دختره امد پرید بغل
جونگکوک کوک اونو کنار زد
کوک:سلام جینا(خیلی سرد)
جینا :سلام عشقم تو چرا با این دختره میگردی ببینم این دختره لال نیس....
(چون ا.ت زیاد حرف نمیزنه )
کوک:اره میگردم به توچه هان باید از تو اجازه بگیرم با کی میگردم (یکم صداش رو برد بالا)
ذهن ا.ت:واسه چی سرم غیرتی شد مگه من چیکار شم حتی یا روز هم نشده که منو میشناسه
جونگکوک امد سمت ا.ت صورت ا.ت رو با دست هاش قاب کرد
کوک:تو ناراحت نشو ا.ت باشه
ذهن تهیونگ:چرا با جینا اونطوری حرف زد نکنه چون دوست دخترشه اینطوری باهاش حرف نه نه امکان نداره.......ولی اگه امکان داشته باشی چی
رفتم پیش کوک
تهیونگ:باشه کوک آروم باش
(چند مین بعد )
سر کلاس بودیم و معلم درس میداد و جونگکوک همش رو به ا.ت نگاه میکرد تهیونگ هم عصبی به هر دوشون نگاه میکرد
ذهن ا.ت:جونگکوک چقدر مهربون امروز که امد اصن هیچ اتفاق بدی واسم نیوفتاد واقعن پسر خوبیه ا.ت لبخند زو
جونگکوک:هی ا.ت به چی می خندی
یکم خجالت کشیدم
ا.ت :هیچی
جونگکوک سر ا.ت رو نوازش میکنه و موهاش رو باز میکنه
جونگکوک:موهات رو باز بزار اینطوری خوشگل تری
ا.ت:مگه موهامو می بندم زشتم
جونگکوک:نه ...منظورم .... اون ...نبود
ا.ت شروع میکنه بخندین
ا.ت:چرا انقدر دست پاچه میشی داشتم باهات شوخی میکردم جونگکوک هم می خنده
معلم:خوب اقای جئون بیا این سوال رو حل کن
جونگکوک:چی...
ا.ت می خنده
جونگکوک:انقدر نخند دیه ....من باید بیام
معلم:بله شما ..... و یهو زنگ خورد
ا.ت هنوز می خندید
جونگکوک:انقدر نخند وسایل ت رو جمع کن بریم جونگکوک
ا.ت:خیلی خرشانسی شروع میکنه به جمع کردن وسایل جونگکوک همینطوری ........
(خماریییییییییی)
شرط برای پارت بعد: لایک و کامنت ۲۰
۸.۲k
۱۹ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.