آرام باش عزیز من آرام باش

آرام باش عزیز من ، آرام باش
حکایت دریاست زندگی

گاهی درخشش آفتاب ، برق و بوی نمک ، ترشح شادمانی
گاهی هم فرو می‌رویم ، چشم‌های مان را می‌بندیم ، همه جا تاریکی است

آرام باش عزیز من
آرام باش
دوباره سر از آب بیرون می آوریم
و تلالو آفتاب را می بینیم

زیر بوته ای از برف
که این دفعه
درست از جایی که تو دوست داری طالع می شود ...

#شمس_لنگرودی
دیدگاه ها (۱)

چه حقيرند مردمان وقتی نه جرأت دوست داشتن دارندو نه لياقت دوس...

دلم به حال گل و سرو و لاله می‌سوزدزِ بس‌که باغ طبیعت پرآفتست...

#زیبا

#زیبا

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط