به من گفتی که دل دریا کن ای دوست

به من گفتی که دل دریا کن ای دوست

همه دریا از آن ما کن ای دوست

دلم دریا شد و دادم به دستت

مکش دریا ز خون پروا کن ای دوست

 

کنار چشمه ای بودیم در خواب

تو با جامی ربودی ماه از آب

چو نوشیدیم از آن جام گوارا

تو نیلوفر شدی من اشک مهتاب

 

تن بیشه پر از مهتابه امشب

پلنگ کوه ها در خوابه امشب

به هر شاخی دلی سامون گرفته

دل من در تنم بیتابه امشب
دیدگاه ها (۴)

... تو اون شام مهتاب کنارم نشستی عجب شاخه گل‌وار به پایم شکس...

ﻋﺎﺷﻘﻢ ..... ﺍﻫﻞ ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻮﭼﻪ ﯼ ﺑﻦ ﺑﺴﺖ ﮐـﻨﺎﺭﯼ ، ﮐﻪ ﺗﻮ ﺍﺯ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺍ...

حسین پناهی چه زیبا گفتهروحش شاد, ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻤﯿﺮﻡ ﻫﯿﭻ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﻧﺨﻮﺍﻫ...

خانم سونیا ویلیامزفضانورد هندی الاصل آمریکایی تبار است. او پ...

تو با جامی ربودی ماه از آبچو نوشیدیم از آن جام گواراتو نیلوف...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط