شاملو نیستم

شاملو نیستم
تا آن چنان ڪه او مے توانست
دوست داشتنم را ڪه در فراسوے مرزهاے تنت
از تو وعده ے دیدارے مے خواست
به بند شعر بڪشم
قبانے نیستم
تا با شعرهایم معناے دوست داشتن را تغییر دهم
و پوزش تمامے عاشقانه هایے ڪه در انتظارم هستند را بخواهم
تا به دنبال شعرِ تو بگردم
من فقط شاعرڪے هستم
ڪه اگر غربالے در دست بگیرے از تمامے پرت و پلاهایم
جز یڪ جمله به چیزے نمے رسے
تا با آن چشم در شعر چشمهایت بدوزم و بگویم
دوستت دارم



https://www.cloob.com/zeroandone
دیدگاه ها (۸)

خـــودتان را محکم بچسبید ...قـــدر خودتان را بدانید ...ارزان...

خواب و خیالِ من همهبه یاد روی "توست"

وتمام جهان هم...که بگویند تو نیستی...من شهادت می دهم که حضور...

تنهایی هم حد و مرزی دارد،اما " تو "با پاسپورتِ خاطراتتبه مرز...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط