قصد داشتم دست اتفاق را بگیرم تا نیفتد

ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻢ…
ﺍﮔﺮ ﺑﺨﻮﺍﻫﯽ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻟﺬﺕ ﺑﺒﺮﯼ؛
ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰﺵ ﻟﺬﺕ ﺑﺮﺩﻧﯽ ﺍﺳﺖ …
ﺍﮔﺮ ﺑﺨﻮﺍﻫﯽ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻧﺞ ﺑﺒﺮﯼ؛
ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰﺵ ﺭﻧﺞ ﺑﺮﺩﻧﯽ ﺍﺳﺖ …
ﮐﻠﯿﺪ ﻟﺬﺕ ﻭ ﺭﻧﺞ ﺩﺳﺖ ﺗﻮﺳﺖ.
قصد داشتم دست اتفاق را بگیرم تا نیفتد!
اما امروز فهمیدم که اتفاق خواهد افتاد،
این ما هستیم که نباید با او بیفتیم .

روزی پسری به مادرش گفت مادر تو مریضی...وفراموشی گرفتی!!!!
مادر گفت:من فراموشی گرفتم یا توکه با چه سختی بزرگت کردم!
پسر شرمنده شد وپوزش خواست ولی...
مادر پرسیدبرای چی ؟!!!پسرگفت به خاطر حرفام وباز مادر گفت کدوم حرف......!!!!!
یادمون باشه محبت پدرومادر بدون داشتن انتظاریه....ما خودمون باید قدر محبت خالصانه رو بدونیم.....وخداهم تحسین خواهد کرد این محبتها رو...
خدایا شکرت و الحمدلله...
دیدگاه ها (۲)

هرگز هیچ روز و لحظه زندگیمان را سرزنش نکنیم!روز خوب به ما شا...

#_#_من فقط دارم سعی میکنم همرنگ جماعت شوم،اما می شود کمی کمک...

قشنگ ترین لحظه توی این دنیابهت بگن  بیا بریم کربلاوسط بین ال...

✖تصویر نوشت:دل هر کی یه یاری دارهدل ما با حسینهجهنم کاری باش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط