توروخداچیزبگو

توروخداچیزےبـگو
من دق کردم.

چیزی بگو بگذار تا هم صحبتت باشم
لختی حریف لحظه های غربتت باشم

ای سهمت از بار امانت هر چه سنگین تر
بگذار تا من هم شریک قسمتت باشم

تاب آوری تا آسمان روی دوشت را
من هم ستونی در کنار قامتت باشم

از گوشه ای راهی نشان من بده ، بگذر
تا رخنه ای در قلعه بند فطرتت باشم

سنگی شوم در برکه ی آرام اندوهت
یا شعله واری در خمود خلوتت باشم

زخم عمیق انزوایت دیر پاییده است
وقت است تا پایان فصل عزلتت باشم

صورتگر چشمان غمگین تو خواهم بود
بگذار تا چون آینه در خدمتت باشم

در خوابی و هنگام را از دست خواهی داد
معشوق من ! بگذار زنگ ساعتت باشم

#وقت است ازخواب دیوارتصورتنهایےبیرونآیے

#افسوس.
#یارماراارزان بفروخت.

#استاد حسین منزوے
━━━✨✨━
┗━━━✨✨━━━
دیدگاه ها (۸)

جونم واسات بگه ک:....شاعـرازکـوچـه مهـتاب گذشت...دیرگذشت.......

برایِ هرکس که دست در دستاز کنارت گذر می کندآرزویِ - تا به هم...

اهل شعرم...اهل تنهایی و درد... پیشه ام فریاد است!!کاسبم... ک...

سلام وعرض ارادت محبوبانم. شب هاےپرفیض قدرراعرض تسلیت دارمای ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط