مدتها بود دیگر نباید زن می بودیباید طنازی ها و کرشمه هار

مدتها بود دیگر نباید زن می بودی.باید طنازی ها و کرشمه هارابا لباس زمخت نظامی بدل میکردی و موهای دراز و پریشانت رابا گل مویی محکم می بستی.
مدتها بودکه دیگر درخشش چشم هیچ مردی برایت معنا نداشت فقط آن چیزی که تورابه میدان می کشاند مبارزه علیه کسانی بود که برای دفن انسانیت قدمهای کثیفی برداشته بودند.
روزی رنگ گیسوانت دوست داشتنی ترین رنگ بود برای مردی که شب راباخیال تو صبح میکرد.این چشم هاچراغی روشن بود برای اوکه روشنایی راازدامن تو می جست.
اسلحه دردستان لطیف توزیباشد وگرنه هزاران مرداین شئ خونخوار رادردست گرفته و به جنگ رفته بودند.اسلحه به دست گرفتی و نارنجک به کمربستی تا نجات بدهی همجنسان خویش را از مرگ حتمی...



#somakurd



#کورد
#کوردستان
#فرهنگ
#تمدن
#اصالت
دیدگاه ها (۱)

آسیه رمضان #روحت شادمرز غیرت راشکستیچه میتوان گفت دروصف تو ت...

سربرشانه که انداخته ای؟میدانم مصمم تر ازاین؛شانه ای نیافته ا...

آن روزسیاه دنیا درخواب بود.مدعیان حقوق بشر؛حقوق شر و جنگ را ...

کسانی که به من می گویند تو به جهنم می روی و ما به بهشت، مرا ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط