الهی همه تو ما هیچ سخن این است بر خود مپیچ
الهی! همه تو، ما هیچ، سخن این است، بر خود مپیچ.
الهی! گفتی کریمم، امید بدان تمام است؛ تا کرم تو در میان است،
ناامیدی حرام است.
الهی! تا از مهر تو اثر آمد، همه مهرها سر آمد.
الهی! مکش این چراغ افروخته را، و مسوز این دل سوخته را.
کریما! میان ما با تو داور تویی، آن کن که سزای آنی.
اندر دل من بدین عیانی که تویی
وزدیدهء من بدین نهانی که تویی
وصّاف، تو را وصف نداند کردن
تو خود به صفات خود چنانی که تویی
الهی! گفتی کریمم، امید بدان تمام است؛ تا کرم تو در میان است،
ناامیدی حرام است.
الهی! تا از مهر تو اثر آمد، همه مهرها سر آمد.
الهی! مکش این چراغ افروخته را، و مسوز این دل سوخته را.
کریما! میان ما با تو داور تویی، آن کن که سزای آنی.
اندر دل من بدین عیانی که تویی
وزدیدهء من بدین نهانی که تویی
وصّاف، تو را وصف نداند کردن
تو خود به صفات خود چنانی که تویی
- ۷.۷k
- ۱۳ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط