ما برای پرردن ان فاصلهها

ما برای پُركردن‌ِ اين فاصله‌ها
به شعر پناه آورده‌ايم
به نقاشي
و از ترسِ زمان
گوشه‌هایی از خودمان را
در همهٔ اين‌ها
برای زنده‌ماندن جامی‌گذاريم
چه‌قدر دلم می‌خواهد از اين دنيا
سال‌ها بعد
پا به بيرون بگذارم
و به دنيای شما داخل شوم
و بگويم
همه‌چيز عوض شده است
و به دنيای‌ خودم برگردم

به زمين فكر مي‌كنم
كه چشم‌هايش را بسته‌اند
و به او گفته‌اند،
حالا پيدايمان كن!

شهرام_شیدایی
دیدگاه ها (۲)

به دیدارم بیا،ای همگناه،ای مهربان با منکه اینان زود می‌پوشند...

دلم تنگ شده برای یک حادثه. حادثه‌ای شبیه کوبیدن باران به پنج...

چه مبارک است این غم که تو در دلم نهادیبه غمت که هرگز این غم ...

در تو من،ناممكن ها را دوست دارم.اما نااميدى را اصلا نه🍃🍃🌺......

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط