زنانگی ام به خوبی یک خورشت جا افتاده است
زنانگی ام/ به خوبی ِ یک خورشت جا افتاده است!
عطر چای زعفرانی می دهم
و گل گاو / زبانی که آرامم می کند!
می دانم
عاشق سایه ی چشمی شده ای
که همرنگ مردمکش بود!
و ادکلن فرانسوی اش را
قیمت کرده ام!
به قدر خون بهای جگر/ من که
برای اقساط لامبورگینی ات
هر شب به سلامتی سایه ی/ سرت نوشیدم!
جسورانه/ مرد باش
به قدر لحظه هایی که در آغوش او
تماس های مرا پاسخ /میدهی!
بگذار/ شاعرانه هایم / عاشقانه باشند
بگذار / من هم عشق کسی باشم
همچنان/ جورابهایت را / اتو خواهم کشید!
عطر چای زعفرانی می دهم
و گل گاو / زبانی که آرامم می کند!
می دانم
عاشق سایه ی چشمی شده ای
که همرنگ مردمکش بود!
و ادکلن فرانسوی اش را
قیمت کرده ام!
به قدر خون بهای جگر/ من که
برای اقساط لامبورگینی ات
هر شب به سلامتی سایه ی/ سرت نوشیدم!
جسورانه/ مرد باش
به قدر لحظه هایی که در آغوش او
تماس های مرا پاسخ /میدهی!
بگذار/ شاعرانه هایم / عاشقانه باشند
بگذار / من هم عشق کسی باشم
همچنان/ جورابهایت را / اتو خواهم کشید!
- ۸۱۷
- ۱۴ اسفند ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط