وقتی کمپانی به جونگ کوک فشار آورده و ما پریود بودیم و اون
وقتی کمپانی به جونگ کوک فشار آورده و ما پریود بودیم و اون کاری باهامون نداشته
ویو کوک: صبح پاشدم نگاه گوشیم کردم که دیدم بله مدت زمان پریودی خانم گذشته خوابیده بود بیدارش کردم دیدم با بی حوصلگی بیدار شد بهش گفتم امروز کارت دارم بیب
ویو ات: کوک بیدارم کرد خوابم میومد وقتی گفت امروز کارم داره مو های تنم سیخ شد
کوک: بیب بیا پایین
ات: باشه
ویو کوک : دیدم با یه شلوارک و تاب اومده بود پایین بد جوری داشت بزرگ میشد و بالا پایین میکرد میترسیدم ات بفهمه
ات:ددی خوبی
کوک:آره خوبم
ات:باشه
کوک فایده ای نداشت بعد صبحونه بردمش رو مبلپرتش کردم رو مبل که گفت
ات: کوک الا نه
کوک:نمیشه بیب باید همراهی کنی
(ویوات)
شلوارکمو در آورد گردنمون میخورد و کیس مارک میزاشت خیلی گاز میزد مطمئن بودم که باید لباس پوشیده بپوشم برم بیرون که هجوم آورد سمت لبام و مک میزد توری مک میزد که لبامو حس نکردم خواست زبونشو وارد دهنم کنه که نزاشتم که یکی از سینه هامو گرفت توی دستش و انقد محکم فشار داد که دهنم وا موند و زبونشو کرد تو دهنم داشتم خفه میشدم هر چی محکم میزدم به سینه اش فایده ای نداشت کا محکم دیکشو فشار دادم که ناله ای کرد بعدش شورتمو پاره کرد محکم واردم کرد و محکم تلمبه میزد انقد ادامه داد که دیگه لذت که هیچ پوصیم سر شده بود بعدش یه مایع ای زیر دلم حس کردم برگشتم بهش گفتم
ات: چی چی کار کردی
کوک: نمیشه که من نینی میخوام
ات: ولی کوک
کوک: داگی شو در زمن یادت باشه بگی ددی
(ویو کوک)
از پشت کردمش خیل تنگ بود باسن خوش فرمی. داشت براق بود نمی تونستم تحمل کنم که یه گاز خیلی محکمی ازش گرفتم دیدم جاش زخم چش و خون مرد زیرش
کوک: اهاهها بیب مگه چند وقته سکس نکردیم چرا انقدر تنگی
ات: آه ددی ترو خدا درارش تا ته نکنش توم لطفا آه آه آه
کوک: بیب کاشکی لاب میزدم گیر کرده
ات: چیزی نه ددی درد دارم لطفا
کوک: هیشش هیچی نگو تا گشاد شی
پایان دوتاشون خوب خوشی زندگی کردن یه ۴ قلو آوردن😂😂😂
#اد_سولی
ویو کوک: صبح پاشدم نگاه گوشیم کردم که دیدم بله مدت زمان پریودی خانم گذشته خوابیده بود بیدارش کردم دیدم با بی حوصلگی بیدار شد بهش گفتم امروز کارت دارم بیب
ویو ات: کوک بیدارم کرد خوابم میومد وقتی گفت امروز کارم داره مو های تنم سیخ شد
کوک: بیب بیا پایین
ات: باشه
ویو کوک : دیدم با یه شلوارک و تاب اومده بود پایین بد جوری داشت بزرگ میشد و بالا پایین میکرد میترسیدم ات بفهمه
ات:ددی خوبی
کوک:آره خوبم
ات:باشه
کوک فایده ای نداشت بعد صبحونه بردمش رو مبلپرتش کردم رو مبل که گفت
ات: کوک الا نه
کوک:نمیشه بیب باید همراهی کنی
(ویوات)
شلوارکمو در آورد گردنمون میخورد و کیس مارک میزاشت خیلی گاز میزد مطمئن بودم که باید لباس پوشیده بپوشم برم بیرون که هجوم آورد سمت لبام و مک میزد توری مک میزد که لبامو حس نکردم خواست زبونشو وارد دهنم کنه که نزاشتم که یکی از سینه هامو گرفت توی دستش و انقد محکم فشار داد که دهنم وا موند و زبونشو کرد تو دهنم داشتم خفه میشدم هر چی محکم میزدم به سینه اش فایده ای نداشت کا محکم دیکشو فشار دادم که ناله ای کرد بعدش شورتمو پاره کرد محکم واردم کرد و محکم تلمبه میزد انقد ادامه داد که دیگه لذت که هیچ پوصیم سر شده بود بعدش یه مایع ای زیر دلم حس کردم برگشتم بهش گفتم
ات: چی چی کار کردی
کوک: نمیشه که من نینی میخوام
ات: ولی کوک
کوک: داگی شو در زمن یادت باشه بگی ددی
(ویو کوک)
از پشت کردمش خیل تنگ بود باسن خوش فرمی. داشت براق بود نمی تونستم تحمل کنم که یه گاز خیلی محکمی ازش گرفتم دیدم جاش زخم چش و خون مرد زیرش
کوک: اهاهها بیب مگه چند وقته سکس نکردیم چرا انقدر تنگی
ات: آه ددی ترو خدا درارش تا ته نکنش توم لطفا آه آه آه
کوک: بیب کاشکی لاب میزدم گیر کرده
ات: چیزی نه ددی درد دارم لطفا
کوک: هیشش هیچی نگو تا گشاد شی
پایان دوتاشون خوب خوشی زندگی کردن یه ۴ قلو آوردن😂😂😂
#اد_سولی
- ۸.۱k
- ۳۰ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط