متنی زیبا

.
متنی زیبا
مردی از خدا دو چیز خواست... یک گل و یک پروانه...
اما چیزی که به دست آورد یک کاکتوس و یک کرم بود.
غمگین شد.با خود اندیشید شاید خداوند من را دوست ندارد و به من توجهی ندارد.
چند روز گذشت.
از آن کاکتوس پر از خار گلی زیبا روییده شدو آن کرم تبدیل به پروانه ای زیباشد.
اگر چیزی از خدا خواستید و چیز دیگری دریافت کردید به او اعتماد کنید.
خارهای امروز گلهای فردایند
دیدگاه ها (۱۵)

این هم یه هوویی عکس دوستام آلمان

ایــــــــــن هم فـــــرشتہ مــــــــــهربون ڪہ تــوتمام سخـ...

یک جفت چشم سیاه . . . یک جفت چشم آسمانی . . . یک جفت چشم سبز...

ﺩﺧﺘﺮﻩ ﻫﻔﺖ ﺗﺎ ﺩﺍﺩﺍﺵ ﺩﺍﺭﻩ ﺑﻌﺪﺵ ﭘﺴﺖ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﭼﺮﺍ ﮐﺴﻲﺑﺎ ﻣﻦ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﻤ...

چرا خدا از خواسته‌هامون چیزی دیگه میده؟ 🌵🦋

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط